همیشه از بچگی دوست داشتم که دفتر خاطراتمو یه روزی که بزرگ شدم چاپ کنم تا همه بتونن بخوننش کلاً به نوشتن از اول هم علاقه داشتم تا اینکه با برنامه ویرگول آشنا شدم برنامه به شدت عالی که میتونه روح خستمو تا حدودی آروم کنه دوست ندارم که خیلی خودمو معرفی کنم چون هنوزم به آرزوی بچگیم وفادار موندم و دوست دارم بعد از چاپ دفتر خاطراتم حتماً اطلاعاتم پخش بشه ولی اگه بخوام یکم از خودم بیوگرافی بدم من اسمم فائزه است یه دختر پر انرژی و فوق العاده احساساتی احساساتی که هیچکس حتی فکرشم نمیکنه که در وجود من باشه چون همیشه سعی کردم خودم رو قوی نشون بدم البته میگن از لحاظ روانشناسی این کار اشتباه ولی بیخیال من متاسفانه چون در کودکی مورد تمریه فیزیکی ازسمت پدر ومادرم قرار میگرفتم مجبور ب نوشتن شدم تاروح ناارومم کمی اروم شه وقصد دارم تیکه هایی ازدفتر خاطراتمو درقسمت های بعدی براتون بنویسم ولی چون یکم ازدرسا عقبم ممکنه طول بکشه خوشحال میشم بخونید