حدود 112 روز از کار در اردوگاه اجباری آلمان می گذرد با همه سختی ها و پستی بلندی ها در گذر است
و قسمت خوب ماجرا این است که می گذرد...
هفته پیش یازدهمین سرماخوردگی را پشت سر گذاشتم و هنوز هم بهبودی کامل حاصل نشده است
همیشه اونچه که فکر می کنید نمیشه
بیشتر ماجراها تقصیر خودمونه
دنیای که در آن زندگی می کنیم
دنیای هوشمندانه ای است
در این دنیا لازم است انتخاب های هوشمندانه داشته باشی
تا بتونی دووم بیاری و حتی رشد کنی
حواستون به انتخاب های خودتون خیلی باشه
یکسالی هست که دیگه تراپی نمیرم
یک آشپزخانه کوچک دارم که هوای خوبی دارد..
گاهی روزها درخشش نور ناشی از تابلوی سیگار فروشی روبروی ساختمان
آشپزخانه مرا نیز روشن می کند
یک پتو و یک بالشت
شاید هم یک شمع کوچک لازم است
تا در آنجا خلوت کنم
و روزها را به باد بسپارم
آنچه می ماند ذهن و خاطر من است.
روزهایی که می گذرد عمر من است
اما من خشنودم به گذر زمان گذر هر روز هر روز و هر روز زمان
تا برسد پایان روزی که در این اردوگاه کار اجباری مشغول شده ایم
