ویرگول
ورودثبت نام
دلی
دلیلیلی تو؛ مجنون من
دلی
دلی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

شد ولی دیر.....

حوصله اش را که خواب برد

بی حوصلگی شد همدمش

نه رمق ایستادن را داشت نه نشستن خودش هم نمیدانست چه مرگش شده

توان انجام کاری را نداشت اما از ان سو بی حوصلگی به شدت ازارش میداد

میدانست فرقی با دیوانه ندارد

ولی این خلق خوی جدید عجب ازارش میداد

شاید امد و شد های زندگی اورا تحت تاثیر قرار داده بود

دیگر نه رویایی برایش مانده بود نه ارزویی در سر میپروراند

یک زمانی ارزو داشت که ماشین انچنانی داشته باشد برود دور دنیا

بگردد بگردد

اخرش معشوق خود را از ان طرف دنیا برگزیند و از او خاستگاری کند و بعد شامئلوی او شود بنشیند برایش شعر بگوید عشق بورزد و..

اه که رویای زیبایی بود.



...

سنی سالی از او گذشته بود

در جوانی پوچ خالی بود تمام ارزوهایش

اما هم اکنون حاصل دست رنج او شده است ان ماشین و ویلای لوکسی که در ان زندگی میکنند

اما..

ایدایش کو؟

سفر به دور جهانش چه شد

خاک شد در ارزوهای جوانیش

به قول یه دانایی:«

من یه زمانی دلم مبخاد بهترین ماشین سوار بشم یه زمانی دلم میخاد بهترین لباسو بپوشم یه زمان توان سفر کردن به دور دنیا رو دارم

ولی دقت کن یه زمانی_______»»

به دستان چروکیده اش نگاهی کرد اه کشید

رسم روزگار عجب تلخ بوده و است

اما عجب با رسم روزگار هنوز نا اشنا بود

هنوز هم در این یقین بود که اگر به ان سال ها برگردد باز هم این ارزو را درسر میپروراند و باز هم این سرنوشت ناکام


از خدا میخام ارزوهاتون درست به وقت باشه ن کمی زودتر نه کمی دیرتر:)
از خدا میخام ارزوهاتون درست به وقت باشه ن کمی زودتر نه کمی دیرتر:)




۸
۱
دلی
دلی
لیلی تو؛ مجنون من
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید