اشنایی با دفاع مقدس با تدریس استاد علی اکبر حسنوند کلاس دوشنبه ۹:۱۰ صبح
موضوع تحقیق: تحلیل و نقد فیلم ماحرای نیمروز، رد خوت بر اساس دفاع مقدس
دانشجو: فاطیما اکبرزاده
بازیگران:
جواد عزتی
هادی حجازی فر
بهنوش طباطبائی
هستی مهدوی فر
حسین مهری
مهدی پاکدل
محسن کیایی
مهرداد صدیقیان
احمد مهرانفر
کارگردان: محمد حسین مهدویان
داستان اصلی فیلم، در مورد عملیات مرصاد است اما کارگردان درکنار آن داستان فرعی افشین (محسن کیایی) و سیما (بهنوش طباطبایی) را هم بهوجود آورده است تا به این شکل، هم فیلم را مهیجتر کند و هم به واسطه یکی از این شخصیتها یعنی سیما مخاطب را به درون گروه مجاهدین ببرد.
«ماجرای نیمروز» را میتوان نقطه عطفی در مسیر ساخت تریلرهای سیاسی ایرانی دانست. مهدویان در آن فیلم، دست روی برهه حساسی از تاریخ این مملکت گذاشته، سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ زمانی که ثبات چندانی در وضعیت مملکت بهچشم نمی خورده و تهدیدهای فراوانی در کمینِ مردم بوده
«ماجرای نیمروز» با استقبال خوبی مواجه شد. یک فیلمساز محافظهکار حتماً سعی میکرد همان الگوها را در ادامه راه پیاده کند. اما مهدویان این مسیر را طی نکرد. شاید اغراق نباشد اگر «ماجرای نیمروز: رد خون» را پرخطرترین فیلمِ مهدویان تا امروز بدانیم. او دست روی نقاطی میگذارد که در قسمت اول کنارشان گذاشته بود. بسیاری پس از نمایش «ماجرای نیمروز» به این اشاره کردند که فیلم، گزینه چندان مناسبی برای آدمهای احساساتگرا نیست. مهدویان کمتر به سراغ نمایش روابطِ شخصی قهرمانان فیلم رفته بود و بیشتر روی وجه حرفهایِ آنها تمرکز کرده بود. ضمن این که در آن فیلم تقریباً بهطور کامل شاهد فعالیتهای نیروهای امنیتی کشور بودیم و چیزی از ضدقهرمانان فیلم (اعضای مجاهدین خلق) نمیدیدیم.
اما محمدحسین مهدویان نیاز به یک نوآوری دارد! فیلم اول او به مراتب از سری دوم آن جلوتر بوده، هم به لحاظ روایت داستانی و هم سناریو؛ اگر داستان قبلی سرتاسر استرس و اضطرابِ فضای ترور اوایل دهه ۶۰ رو القا میکرده، "رد خون" به واسطه برهه زمانی که برای روایتش برگزیده باعث شده تا دو پرده ی اول فیلم فقط بازتاب جداگانه ی فضای دو طرف جنگ باشد.
نکته ی منفی بعدی که ضربه بزرگی به فیلم وارد کرد این بوده که در دو پرده اول سازندگان مجبور شدند برای پر شدن حفره های داستان دو شخصیت جدید رو در فیلم جا بدهند( کیایی و طباطبایی) و با یک داستان کلیشهای، مثلا مخاطب رو درگیر کنند ولی در عوض فضایی خسته کننده ایجاد کردند.
بهنوش طبابایی و کیایی پرداخت شخصیتی مناسبی نداشتند چون اقتضای زمان و داستان این اجازه رو به آنها نمیداد، و این گونه نتیجه شد سناریویی شلوغ و شخصیت پردازیهای ضعیف.