يكسال گذشته مدام تلاش ميكردم بفهمم چطوري بايد از خودم فرار كنم، آخه تنها كسي ك ميتونه اينجوري به اين شكل من و درب و داغون كنه، خودمم، هميشه هم گفتم ك نه از مردن ميترسم، نه از تنهايي، فقط از خودم ميترسم، با اين حال هنوز با خودم درگيرم ك چيكار كنم؟ شايد نياز نباشه به اين همه فكر كردن؟ شايد بايد فقط زندگي كرد؟ شايد هم اصن برا كسي مهم نيست حضور من يا حتي اينكه من قراره چيكار كنم!؟
٤ آبان ١٤٠٤