سر جلسهی آزمونِ امروز، طبق آزمونهایی که تمرین کردم، اومدم دوباره طبق برنامهریزی قبلیم عمل کردم.
دفترچه رو باز کردم
مغزم قفل کرده بود، از همون اول. . استرس گرفتم. سعی کردم به روی خودم نیارم و برم سراغ ادامهی سوالات، موثر بود این راه. وقتی سوالات جامعه شناسی رو جواب میدادم امید میگرفتم، و توی روانشناسی به سوالات شک دارم جواب ندادم، بعدش ریاضی و نهایتا برگشتم سمت فنونی که به خاطر قفل شدن مغزم فقط دو تا سوال ازش زده بودم اون اول. و بله، قفل مغزم باز شده بود و سوالاتو سریع تونستم جواب بدم.
پنج دیقه از تایم دفترچهی دومم رفت که برا عربی بود، و خب من فکر کردم که از تایم اضافی تاریخ و جغرافیم میتونم برا عربی آخر سر وقت بذارم ولی خب نشد چون تا آخرین تایم مشخص شده براش استفاده کردم، حالا من نمیدونم چرا با وجود اینکه اول دفترچهم مشخص کردم که تا ۱۰:۴۰ وقت دارم، مغزم فکر میکرد تا ۱۰:۳۵ وقت دارم، نتیجتا سرعتیتر تست ها رو میزدم و به مشکلی نمیخوردم و خب اینو تهش فهمیدم که به سوالات اقتصاد جواب دادم، خلاصه برا عربی هم زمان باقی مونده رو گذاشتم و سوالاتی رو جواب دادم ازش تا اینکه تموم شد آزمون.
سوار بر دوچرخه، آهنگ گوش کنان برگشتم خونه، مجلهی قلمچی رو خوندم و توصیههای رتبه برتر ها رو.
اگر بخوام به اون چیزی که ته مخم خوب هست فعلا برسم باید یک سری اشتباهاتمو انجام ندم، این خودش باعث میشه که درصدهام از ۵۰ کمتر نیاد، البته در درسهایی که امید قاطعم هستن.
به هر حال، میخوام خودمو بزنم به بیخیالی و این ۵، ۴ روز هم به مرور بپردازم تا تموم شه. خوب تموم شه : )
امیدوارم خوب تموم شه.
"برای سه شدن میجنگم نه چهار."