ویرگول
ورودثبت نام
دل بوم
دل بوم
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

هم سخن با فاطمه (س) 2

بر صورت آتشین افکارم قطره ای از آب کوثر بپاش تا به سوی دریای هدایت و معرفت رهنمون شود و کبوتر تشنه احساسم را به زلال باران اندیشه نبوی و رفتار علوی، در آسمانی از الطاف خداوندی مهمان کن و قلمم را خود فرمان ده تا بر سطر سطرِ دیباچه زندگی، جز با الفبای حقیقت و صداقت کلامی ننگارد.



فاطمه جان؛

تو اجازه بودن آسمان و زمین و همه موجوداتی، پس چگونه می شود که نباشی...

و این منم که گوهر هستی ام، زیر خروار ها خاک نافرمانی و سرکشی مدفون شده و نیستی نزدیک است بر جانم مستولی شود.

من با همه توان باقی مانده ام می خوانمت تا در هوای همیشه بهار یادت نفسی تازه کنم و برای التیام زخم شلاق های دیو هوا و هوس که هر روز با طرحی و رنگی نو بر جانم می نشیند، با همه وجود می خواهمت تا معصومیت از دست رفته ضمیرم را با دم مسیحایی ات، به من بازگردانی.


فاطمه جان؛

من همین حالا، از پس قرن ها فاصله صدای گرم مناجاتت را که بر عرصه ی هنوز تا ابد، برای همه عالمیان طنین انداز است، می شنوم که برایم دعا می کنی، برای خوب بودن و خوب ماندنم.

و همین دست مهربان دعای توست که دست های خسته و پر از نیازم را در گلستان سجاده به سوی خداوند تا ملکوت بی انتها می گشاید.

گاهی که کبوتر دلم، بی مقدمه در آسمان عطر آگین بقیع،در آرزوی یافتن آخرین جایگاه دنیایی تو به پرواز در می آید، بر فراز بال و پر زدن های سرشار از خستگی، ندای همای سر افراز آگاهی را به گوش جان می شنوم که شاید ناپیدایی قبر تو، نشانه آشکاری باشد بر پیدایی جاودانه مسیر روشنی که تو برای همه آدمیان ترسیم نموده ای.

شاهراهی که روشنایش، وام دار نامِ نامی محمد (ص) است و اختران تابناک امامت، راهگشا و هدایتگر رهگذاران آنند.

شاید بیشتر از آن که باید در ایام فاطمیه به خاطر نبودنت، نبودن جسمت بگرییم، باید به خاطر بودن مروارید های معارف در صحیفه سخنانت بلند بلند بخندیم.

شاید...


ادامه دارد

فاطمهفاطمه سام ابیهامذهبیدختر پیامبر
من کبری صفاری؛ نویسنده نیستم اما گاهی با واژه ها گروهی می شویم و به دیدار بزرگان می رویم و در محضرشان جانی و معنایی دوباره می گیریم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید