ویرگول
ورودثبت نام
دل بوم
دل بوم
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

هم سخن با فاطمه (س) 4

فاطمه جان؛

تو همواره در آرزوی بهترین ها برای همگانی و مردم روزگار، سیاهه ناسپاسی را در قبال این همه مهربانی، هزاران بار دوره کرده اند و نخواستند تو را بفهمند اما تو همچنان برایشان دعای بی درنگی.


ای همیشه در یاد علی و به یاد علی (ع)؛

بگذار زنان و مادران ما میلاد نجابت معطر به بوی یاسِ تو را هر روز در ضمیرشان جشن بگیرند و خاطر افکارشان را که گاهی نزدیک است به بهانه نو شدن، زیر لایه های بی رحم تمدن و مدرن بودن و مد و ... له شود، به نگین فهم و درایت تو زینت بخشند.

بگذار؛

کبوتر خسته دلم با همه کوچکی و کودکی اش، گاه گاهی زیر سایبان مهربان و مانای یادت آرام بگیرد و در نسیم دریاییِ عنایتت بال و پری بشوید تا به دام پر از دانه فریب روزگار، گرفتار نیاید.



روزگاری که با تمام قوا سعی می کند خوبی های تو و فرزندانت را در قعر چاه فراموشی پنهان دارد، غافل از این که ماه تابان، حریرِ نقره ای نامت را برای همیشه، تا ابد بر بلند ترین قله ی اعصار و تاریخ به اهتزاز در آورده و مهرِ جاویدت را، مهر در گرماگرم آغوش انوار طلایی خود محفوظ داشته و هر روز، بامدادان مسِ همه موجودات به کیمیای دوستی و مهرت، طلا می شود.

و خداوند چه نیکو تداوم بودن همواره ات را و سبز ترین جلوه حضورت را در ظهور مهدی موعود (عج)، مقرر داشته.

ای عزیز خدا؛ هستی ات هر روز و هر ساعت و هر ثانیه، در همه دوران متولد می شود و ای کاش ما در مرداب مرگ اندیشه ها و در بی خبری محض نمرده باشیم.

من، این زن امروز که شاید هنر تدارک دیدن آشیان محبت را در دیروز زمان جا گذاشته، بیشتر از هر کسی به تو مجتاج ترم، بیا و آغوش دست مهربانت را که زینب (س) در آن می آرامید،با منِ کمترین قسمت کن.

بیا و به واژه های ساکت سطر سطر زندگی ام، با یاسِ وجودت طراوتی دوباره ببخش.


ببخشای ای روشن عشق، بر ما ببخشای

به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز

فرو ریخت پر ها، نکردیم پرواز

ببخشای ای روشن عشق بر ما

ببخشای اگر صبح را ما به مهمانی کوچه دعوت نکردیم

ببخشای اگر روی پیراهن ما نشان عبور سحر نیست

ببخشای ما را، اگر از حضور فلق، روی فرق صنوبر خبر نیست

نسیمی گیاه سحرگاه را، در کمندی فکنده ست و تا دشتِ بیداریش می کشاند

و ما کمتر از آن نسیمیم!

و آن سوی دیوار بیمیم.

ببخشای ای روشن عشق بر ما!

به پایان رسیدیم اما نکردیم آغاز

فرو ریخت پر ها نکردیم پرواز

(شفیعی کدکنی)


پایان

فاطمهام ابیهادختر پیامبرفاطمه س
من کبری صفاری؛ نویسنده نیستم اما گاهی با واژه ها گروهی می شویم و به دیدار بزرگان می رویم و در محضرشان جانی و معنایی دوباره می گیریم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید