ویرگول
ورودثبت نام
کسری شایسته
کسری شایسته
کسری شایسته
کسری شایسته
خواندن ۹ دقیقه·۶ ماه پیش

نقد فیلم سینمایی «ساعت ۶ صبح»:مهمانی عجیب، فیلم عجیب تر

«ساعت ۶ صبح»فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «مهران مدیری» و تهیه‌کنندگی «علی اوجی» است که در سال ۱۴۰۳ اکران شد. داستان این فیلم روایتگر شبی حساس از زندگی دختری به نام سارا (با بازی «سمیرا حسن پور») است که می خواهد برای تحصیل در مقطع دکتری رشته فلسفه به کانادا برود و در شب خداحافظی‌اش به یک مهمانی دعوت می‌شود.این اثر دومین فیلم بلند سینمایی «مدیری» پس از فیلم کمدی «ساعت ۵ عصر» در مقام کارگردان فیلم سینمایی است.

«مهران مدیری» به یقین یکی از مهمترین سریال‌سازان سینمای ایران است و اکثر کارهای او جریان ساز بوده(اگر برخی از آثارش مانند سریال های«دراکولا»، «ویلای من» و «قهوه‌ی پدری» را نادیده بگیریم). تکیه کلام‌های کاراکترهایش، -پس از پخش سریال- تا مدت ها روی زبان مردم می‌ماند. به عنوان مثال، هنوز شیوه‌ی صحبت شخصیت‌های سریال «شب‌های برره» را در کوچه و خیابان به عنوان شوخی می‌شنویم. همه‌ی این ویژگی‌ها برای بیشتر سریال‌هایش صدق میکند اما به نظر می‌رسد توانایی او در روایت سینمایی، هنوز به بلوغ آثار تلویزیونی‌اش نرسیده است...

 جدی‌ترین و اساسی‌ترین مشکل «ساعت ۶ صبح»، فیلم‌نامه‌ و طرح آن است. یکی از نویسندگان طرح فیلم، خود «علی اوجی» است. ایراد اصلی طرح، بی‌منطقی‌های پیاپی و غیرقابل پذیرش بودن کاراکترها‌ است. ایده‌ی این فیلم نهایتاً می‌تواند یک فیلم‌ کوتاه ۳۰ دقیقه‌ای باشد که با کندی و بیهودگی کش آمده و شده یک فیلم بلند و سینمایی. از آن طرف، کشمکش فیلمنامه روی مهاجرت کاراکتر «سارا» می‌گذرد. کشمکشی که به هیچ‌وجه دغدغه‌ی مخاطب نمی‌شود. صرفاً چند دقیقه یک‌بار توسط بازیگر گفته می‌شود که «من باید شش صبح فرودگاه باشم». این دو عامل، دلایل اصلی کسل‌کنندگی این فیلم شده‌اند. اگر بخواهیم فیلمنامه‌ی این فیلم را دقیق‌تر بررسی کنیم، «ساعت ۶ صبح» دارای سه بخش است. بخش اول که حدوداً ۵۰ دقیقه است، به معرفی شخصیت ها و مهمانی اولیه می‌پردازد؛ دقیقاً کسل کننده‌ترین لحظات فیلم. بی‌منطقی موج می‌زند. سارا پیش از مهاجرت، دعوت به یک مهمانی دوستانه برای خداحافظی می‌شود. این مهمانی تقریبا نزدیک به ۴۰ الی ۵۰ دقیقه طول می‌کشد! در این مهمانی طولانی (که تحمل آن کار دشوار و سختی است)، عملا هیچ اتفاقی رخ نمی‌دهد. تنها یکسری دیالوگ بی‌اهمیت بین «سارا» و دوستانش رد و بدل می‌شود. می‌شد از این فرصت استفاده کرد تا مخاطب کمی با شخصیت اصلی داستان آشنا شود، اما این رویداد، رخ نمی‌دهد. تنها دو چیز را به ابتدایی‌ترین شکل و در میان دو دیالوگ میفهمیم:۱- سارا عاشق یک موسیقی اسپانیایی خاص است. ۲- او پس از پایان تحصیل می‌خواهد به ایران بازگردد.

که هیچ کدام از این دو در آینده داستان تاثیر مهمی ندارند. حالا اگر بپذیریم که علایق و باورهای هر انسان -هرچقدر بی‌اهمیت در روند قصه-، می‌تواند به شکل‌گیری آن فرد در ذهن ما کمک کند؛ به جز آن دو دیالوگ، هیچ اتفاق مهمی نمی افتد و همه‌ی آن دورریز است. (به جز دو- سه دقیقه آخر مهمانی)

«مونا فرجاد» و «سمیرا حسن پور» در نمایی از فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»
«مونا فرجاد» و «سمیرا حسن پور» در نمایی از فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»

نکته ی عجیب‌تر این است که در طول این مهمانی، چندین قطعه موسیقی کامل اجرا می‌شود و ما همه‌ی آنها را از شروع تا پایان می‌بینیم و می‌شنویم. کامل کامل. یعنی حدود ده تا پانزده دقیقه از زمان هشتاد دقیقه‌ای فیلم، تیم موسیقی نشسته‌اند و در حال نواختن ساز و خواندن هستند و دیگران در حال تماشای آنها.(که بیشتر حس پر کردن نوار فیلم و گذر کردن بیهوده زمان ‌می‌دهد.) به طور کلی، اگر مدت زمان این مهمانی به جای ۵۰ دقیقه فقط 10 دقیقه بود و آن نقطه عطف پایانی در آن رخ می‌داد نیز تفاوتی در درام کار پیش نمی آمد و حتی خوش‌ریتم‌تر هم می‌شد. بخش دوم فیلم و به محض پایان موسیقی اسپانیایی که شامل اتفاق‌های اصلی فیلم است، حدود ۳۰ دقیقه به طول می‌انجامد. در این دقایق، (با وجود بی منطقی هایی که همچنان ادامه دارد) انصافاً فیلم، جانی می‌گیرد و از آن سکون و کندی و بی‌رمقی ابتدایی در‌می‌آید. تعلیق‌های خوبی شکل می‌گیرد. هیجان کمی به فیلم تزریق می‌شود. اضطراب کاراکتر اصلی، تا حدی به ما هم انتقال می‌یابد و در مجموع اوضاع فیلم، کمی سامان می‌یابد اما دریغا از بخش سوم و دقایق پایانی فیلم (دقیقاً جایی که خود «مهران مدیری» وارد می‌شود). فیلم دیگر، حد و مرز بی منطقی را رد می‌کند. کمدی ناخواسته می‌شود و اگر بازی خوب «مهرداد صدیقیان» در این دقایق نبود، قطعا از این غیرقابل تحمل‌تر می‌شد. دیالوگ‌ها عجیب‌تر از قبل می‌شوند، خیلی عجیب‌تر. واکنش و انجام کار‌های کاراکتر‌ها غریب‌تر و غیرمنطقی‌تر به نظر می‌رسند و در انتها با یک پایان‌بندی بدتر از شروع، فیلم به انتها می‌رسد. 

فیلمنامه، مطلقا، شخصیت پردازی ندارد‌. کارهایی که هر کاراکتر انجام می‌دهد، با معرفی شخصیتش، زمین تا آسمان تفاوت دارد. کشمکش شاید در طرح، خوب به نظر بیاید اما باورپذیر در فیلمنامه در نیامده. یکی از نقاط عطف این داستان، عین به عین از روی یک فیلم خارجی الهام گرفته‌شده‌است(که به علت جلوگیری از اسپویل نام فیلم گفته نمی‌شود. اگرچه که این نکته‌ی تازه ای در آثار فیلمساز نیست و حتی سریال اخیر او با نام «قهوه پدری» و داستان سرقت از بانک آن خانواده، شباهت بسیار نزدیک و عجیبی به یکی از فیلم های کلاسیک سینمای جهان ساخته ی «وودی آلن» دارد.)

در کل، فیلمنامه فیلم «ساعت ۶ صبح»، اثر خوبی نیست. بی‌منطقی، دیالوگ‌های تکراری و یک داستان کلیشه‌ای دارد و می‌توان معدود نکته مثبت این فیلمنامه را تعلیقی که در میانه فیلم شکل می‌گیرد و تا حدودی دغدغه‌مند بودنش در ایده اولیه عنوان کرد. 

نمایی از فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»
نمایی از فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»

اگر بخواهیم به بازی‌ها بپردازیم، مجموع تیم بازیگری، کار خود را به خوبی انجام داده‌اند و تقریباً بازی بد از کاراکتر‌های اصلی فیلم نمی‌بینم.«سمیرا حسن‌پور» بسیار قابل توجه است و بهترین بازی فیلم به حساب می‌آید. «مهرداد صدیقیان»، به‌خوبی در نقشش جا افتاده و آن را باورپذیر ایفا کرده. «مونا فرجاد» با وجود ضعف های فیلمنامه‌ای شخصیتش، کمی آن کاراکتر عجیب و غریب با رفتارهای بدون پذیرشش را بهبود بخشیده. «مهران مدیری»، در حال بازی نسخه جدی شخصیتی که در «ساعت ۵ عصر»، ایفا کرده‌بود است. اگرچه که بازی‌اش در «ساعت ۵ عصر» بسیار بهتر بود. 

باید قبول کرد که کار کارگردان در این فیلم دشوار بوده. تقریباً کل فیلم در یک ساختمان می‌گذارد و از منظر دکوپاژ و فیلمبرداری، خطر یکنواخت شدن در کمین است. می‌شود گفت که از نظر کارگردانی این موضوع اتفاق نیفتاده و یکنواختی بصری در فیلم تقریبا دیده نمی‌شود و «مهران مدیری» از پس کارگردانی کار تا حدی برآمده. اما از زمانی که ما وارد مهمانی می‌شویم، میزانسن های کار غیر قابل باور اند. شخصیت‌های زیاد موجود در مهمانی، همگی در قاب در یک مکان نشسته‌اند، به ترتیب صحبت می‌کنند، لحظه‌ای از کادر بیرون نمی‌روند و طبق موعد مقرر، کارهایش را انجام می‌دهند.به عنوان مثال، یک پلان وجود دارد که در نقطه طلایی سمت راست تصویر ، یک ستون وجود دارد. در آن قاب، همه منظم و بدون کوچک‌ترین بی‌نظمی نشسته‌اند، بدون آن‌که بخشی از بدن کسی حتی اتفاقی پشت ستون پنهان شود و کاملا حضور کارگردان مشهود است. کاملا مشخص است که یک متنی از پیش نوشته شده که دارند براساس آن جلو می‌روند؛ حضور کارگردان آنقدر محسوس است که فقط صدای «صدا، دوربین، حرکت» آن کم است. این موضوع، جالب نیست و از باورپذیری می کاهد. گونه این فیلم، رئال است. نه فانتزی است و نه می‌خواهد فرم خاصی را ارائه دهد. ما باید یک مهمانی ببینیم، شبیه تمام مجالسی که در آن حضور داشتیم. در کدام مهمانی دیده‌اید که همه با هم و در یک لحظه شروع به تشویق کردن و دست زدن بکنند، بدون یک ثانیه تاخیر؟ (وسط حرف شخصی پریدن کار جالبی نیست، اما ممکن است که به شکل اتفاقی دو نفر همزمان صحبت کنند یا شخصی فکر کند که صحبت دیگری تمام شده) در کدام مهمانی دیده‌اید که هیچ‌کس در میان حرف دیگری حتی اتفاقی و غیرعمدی نمی‌پرد؟

«مهران مدیری» و «مهرداد صدیقیان» در پشت صحنه فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»
«مهران مدیری» و «مهرداد صدیقیان» در پشت صحنه فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»

هنگام شام هم این وضعیت تکرار می‌شود. همه پشت یک میز نشسته‌اند و حتی یک نفر هم نیست که دیده نشود. اگر تازه از دیالوگ‌های ضعیف کار در مهمانی بگذریم.(مقایسه سینمای ایران با جهان آن هم با این وضعیت اسفناک فروش کمدی‌های ضعیف و... ، کار درستی نیست و این کار تنها برای روشن شدن بیشتر موضوع صورت میگیرد.) کارگردانی به نام «وس اندرسون»،نزدیک به چند دهه است که فیلم های مطرحی می‌سازد. از فیلم‌های محبوب او می‌توان به «هتل بزرگ بوداپست»، «آقای فاکس شگفت‌انگیز»، «گزارش فرانسوی» و... اشاره کرد. در آثار این فیلمساز نیز حضور کارگردان حس می‌شود اما در حال ارائه فرم خاصی از ساخت فیلم است که تقریباً به جز او هیچ فیلمسازی اینچنین پروژه‌ها را بر عهده نمی‌گیرد. فیلم‌هایی با قاب‌هایی که هرکدام شبیه یک بوم نقاشی است که یک نگارگری ویژه، زیبا، جذاب و چشم‌نواز روی آن کشیده شده. یکی از منتقدان درباره این کارگردان نوشته:«هر کدام از کادر‌های فیلم های«اندرسون» را می‌شود، قاب کرد و در خانه به عنوان نقاشی قرار داد.» واقعا هم همین‌طور است. در اینچنین شرایطی حس شدن حضور کارگردان قابل پذیرش است اما در فیلمی مانند «ساعت ۶ صبح» که کارگردانی فقط می‌خواهد قصه را به شکلی استاندارد روایت کند، حضور کارگردان نباید احساس شود و متأسفانه حس می‌شود. نقطه ضعف بعدی، رعایت نشدن راکورد بازیگران فرعی است. به عنوان مثال، فردی به نکته‌ای اشاره می‌کند که برای دیگران تعجب‌آور و ترسناک است. نفر بغل دستی‌اش در همان لحظه به سمت او برمی‌گردد. در پلان بعدی، همان نفر بغل دستی، کلا زاویه‌نگاهش به سمت دیگری است و مجددا همان حالت چهره‌‌ی پلان قبلی را به خود می‌گیرد و به سمت شخص سخنگو برمی‌گردد. از این نمونه‌ها، در «ساعت ۶ صبح» وجود دارد اما به جز این چند مورد، کارگردانی بدی را مشاهده‌ نمی‌کنیم. به عنوان مثال، «مدیری» سعی کرده است که فیلم را تا حدی نمادگرا بسازد. در سکانس های‌پایانی هنگامی که تنش بالا است، ما در پشت سر کاراکتر، قسمت دست‌های نقاشی مطرح «آفرینش آدم» را می‌بینیم که با موضوع، ارتباط معنایی دارد. (در این قسمت از نقاشی، دو دست از فضایی شکست خورده در حال نزدیک شدن به هم هستند.)

قاب‌ها با فیلمبرداری «مسعود سلامی» قابل دفاع هستند. به تصویر کشیدن سکانسی که در آن نقطه عطف کاراکتر «مهرداد صدیقیان» رخ می‌دهد، با تمام دشواری‌اش، (در اجرا) خوب درآمده است.

موسیقی پایانی فیلم هم جزو نکات قابل اعتنای فیلم می باشد که با نوازندگی پیانو «سامان احتشامی» کمی اوضاع پایان بندی عجیب فیلم را بهبود می‌بخشد. 

پوستر رسمی فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»
پوستر رسمی فیلم سینمایی «ساعت 6 صبح»

فیلم «ساعت ۶ صبح» علی‌رغم نقش آفرینی قابل قبول گروه بازیگران، از ضعف جدی در فیلمنامه و شخصیت‌پردازی رنج می‌برد. طولانی بودن بی‌مورد مهمانی و بی‌منطقی‌های متعدد، ریتم فیلم را کند و کسل‌کننده کرده اند. این فیلم نتوانسته تعلیق لازم را ایجاد کند و در مجموع، تجربه‌ی سینمایی رضایت‌بخشی را ارائه نمی دهد. فیلمساز دوست‌داشتنی، قابل احترام و موفق سریال های درخشان «قهوه تلخ»، «شب‌های برره» و «پاورچین»، کار خوبی نساخته و سینمایی قبلی «مهران مدیری»،(با عنوان «ساعت ۵ عصر») با تمام ایرادهایی که داشت، از این فیلم جلوتر، پرحرف‌تر و بهتر بود. 

نمره(به نسبت سینمای ایران):۱ از ۱۰

کسری شایسته 


سینمای ایرانسینمافیلمنقد فیلمفیلم سینمایی
۷
۰
کسری شایسته
کسری شایسته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید