ویرگول
ورودثبت نام
کسری شایسته
کسری شایسته
کسری شایسته
کسری شایسته
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ ماه پیش

نقد کامل سریال «شکارگاه»؛ ساخته‌ی جدید کارگردان «آکتور» و «سرخ‌پوست»

سریال «شکارگاه» یکی از جدیدترین محصولات شبکه نمایش خانگی در ژانر هیجان انگیز و رازآلود است که توسط پلتفرم های «شیدا» و «فیلیمو» پخش شد. «پرویز پرستویی»، «الهام پاوه نژاد»، «مهدی حسینی نیا»، «سوگل خلیق»، «الهام نامی»، «رضا فیاضی»، «نیک‌آفرید سماواتی», «ستایش دهقان»، «عرفان ابراهیمی»، «محسن غفاری»، «ماهان خیری»، «نازنین احمدی»، «مرسانا نوروزی» و... بازیگران این سریال هستند.

نکته‌ی بسیار مهم: این مطلب به طور کلی بدون اسپویل است و داستان در طول آن لو نخواند رفت اما در برخی موارد کوتاه برای آوردن مثال، ممکن است که در برخی جملات جزئیاتی از داستان فاش شود که قبل از نوشتن هر مورد، اخطار اسپویل آورده خواهد‌شد.

یک مورد بسیار مهم که قبل از بررسی سریال می‌خواهم به آن بپردازم. «شکارگاه» مشخصاً سریالی است که برای مخاطب ارزش قائل است و وقت را هدر نمی‌دهد. واضح است که روی لحظه‌لحظه‌ی سریال کار شده و این مورد بسیار قابل‌احترام است.

«پرویز پرستویی» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«پرویز پرستویی» در نمایی از سریال «شکارگاه»

«نیما جاویدی» سال‌ها پیش با فیلم درخشان «سرخ‌پوست» پدیده‌ی اکران بود. فیلمی جذاب و هیجان‌انگیز با بازی‌های بسیار خوب، کارگردانی حساب‌شده و فیلمنامه‌ای پرتعلیق که یکی از آثار ویژه‌ی سالیان اخیر به حساب می‌آید. مدتی پیش هم سریال خوش‌ساخت و تمیز «آکتور» را در شبکه نمایش‌خانگی داشت که توجه بسیاری از مخاطبان خاص و منتقدین را جلب‌کرد و برنده‌ی جوایز بسیاری شد. سطح ساخت و کارگردانی «آکتور» با دیگر آثار سریال‌سازی ایران تفاوت جدی داشت و تماشایش از ابتدا تا انتها لذت‌بخش و جدید بود. مینی‌سریال نه قسمتی «شکارگاه» جدیدترین اثر «نیما جاویدی» است...

کارگردانی این سریال نیز همانند دیگر کار‌های «جاویدی» در سطح قابل‌توجه و استانداردی قرار دارد. فضاسازی سریال بسیار باورپذیر و میزانسن‌ها و دکوپاژ‌ها زنده‌اند. زاویه های فیلمبرداری، به جا و کاراکترها با توجه به قدرت و وضعیتشان با دوربین نسبت خوبی برقرار می‌کنند. به عنوان مثال، در پلان قرارگیری «میرعطا»، «ملوک خاتون» و «اصلان» در اوایل قسمت دوم، قدرت این سه شخصیت نسبت به همدیگر کاملا مشخص است یا در پلان های ورودی «خانم شازده» می توان قدرتش را نسبت به دیگر افراد آنجا حس کرد. از لحاظ شیوه‌ی رفتار کاراکتر‌ها نیز ما با کارگردانی پردقتی مواجه‌هستیم. مثلاً کاراکتر «فروغ» -که برعکس دیگر شخصیت‌ها، گفته‌می‌شود که از شهر آمده-، ابتدا، برخلاف دیگر اعضای خانواده، با دست غذا نمی‌خورد اما آرام آرام، این ویژگی‌ درونش پدیدار می‌گردد. دکوپاژ و کارگردانی سریال «شکارگاه» جزو نکات مثبت آن به شمار می‌رود که در تک‌تک پلان‌ها، بسیار خوب انجام شده.

«مهدی حسینی نیا» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«مهدی حسینی نیا» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»

یکی از مهم‌ترین نکات قابل‌بحث که ویژگی های مثبت و منفی بسیاری را در خود دارد، فیلمنامه‌ی‌ سریال «شکارگاه» است. به طور کلی، فیلمنامه‌‌ی خوبی محسوب‌ می‌شود. اولین نکته، در این مورد ریتم بسیار تند داستان و قصه‌گو بودن است. روند اتفاقات در هر قسمت با سرعت بسیار بالایی رخ می‌دهد و اجازه‌ی خسته شدن را به مخاطب نمی‌دهد؛ آن هم در شرایطی که دیگر سریال‌های درحال پخش و سال‌های اخیر، اکثراً با ریتمی بسیار آهسته و بیش‌ از حد کسل‌کننده‌ پیش می‌روند. «شکارگاه» روند مهیجی دارد. این به خودی خود نکته‌ی مثبتی است. سریال وقت را هدر نمی‌دهد و با سرعت داستانش را روایت می‌کند. سازندگان انتخاب کرده‌اند که حرکت در طول را برای قصه‌شان انتخاب‌کنند که انصافاً این تصمیم، تماشا را برای مخاطب لذت‌بخش می‌کند. اما همین مورد با وجود بسیار جذاب بودنش، برای این سریال دارای نکات منفی نیز هست. اول اینکه؛ ژانر این سریال «رازآلود» و «هیجان‌انگیز» است. این روند هم هیجان را کاهش می‌دهد و هم رازآلودی را. وقتی روند اینقدر تند است، دیگر راز خاصی پیش نمی‌آید. هر معما، چند دقیقه بعد حل می‌شود. وقتی معما جان‌دار نباشد دیگر هیجانی هم شکل نمی‌گیرد و روند، به این وجه سریال و بیشتر از آن به عمق بخشیدن به نقطه‌عطف‌ها و برخی سکانس‌ها آسیب‌ جدی زده. شخصیت ها در روند کشف راز، مستقیم به هدف می زنند. وقتی یک شیء گم می شود، کاراکترها چندثانیه بعد آن را می‌یابند یا اگر دنبال چیزی می گردند سریع و بی وقفه مکان دقیقش را پیدا میکنند. معماها البته هوشمندانه طراحی و نوشته‌‌شده‌اند. مشکل این است که بیش از حد زود حل می‌شوند. طرف دیگر موضوع، شخصیت‌پردازی است. همه‌ی کاراکتر‌ها، ویژگی‌های منحصربه‌فرد و قابل‌احساسی دارند. مثلاً کاراکتر «میرعطا» روند جالبی از آن جدیتش به دیگر احساس‌ها طی می‌کند اما این شخصیت‌ها اغلب پیچیدگی لازم را برای طول یک سریال ندارند. آن‌ها تک‌وجهی‌اند و روی یک قسمت از کاراکترشان تمرکز جدی شده و بقیه ویژگی‌ها رها شده. مثلا، جدیت «میرعطا»، مهربانی «ملوک‌خاتون»، سادگی «گلاب»، هوش «پری» و... این موضوع باعث می‌شود که ما با کاراکترها همزادپنداری زیادی انجام ندهیم و احساساتمان کمتر درگیر قصه می‌شود و صرفاً روند اتفاقات سریع را مشاهده‌کنیم.

فیلمنامه در کاشت و برداشت، بسیار خوب عمل می‌کند. مثلا، از ابتدا داریم از طریق دیالوگ درباره‌ی «خانم شازده» اطلاعات می‌گیریم و وقتی وارد قصه می‌شود، دیگر برایمان آشنا است و او را با آن هیبت کاملا می‌پذیریم. این گونه کاشت و برداشت های موفق در سریال پرتعداد هستند و چه در طول قصه و چه در شخصیت‌پردازی کمک بسیار خوبی کرده‌اند.

«پرویز پرستویی»، «الهام پاوه نژاد»، «ستایش دهقان»، «عرفان ابراهیمی» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«پرویز پرستویی»، «الهام پاوه نژاد»، «ستایش دهقان»، «عرفان ابراهیمی» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»

منطق روایی در سریال، گاهی اوقات می‌لنگد. مثلاً، بعضی از کاراکترها بدون هیچ استدلالی متوجه ربط موضوع‌ها به هم می‌شوند یا برخی شخصیت‌های سرسخت و جدی، خیلی راحت و بدون پیش‌زمینه‌ی خاصی به دیگری اعتماد می‌کنند و به حرف‌هایشان گوش می‌سپرند و حتی دست به عمل می‌زنند. البته باید این موضوع را ارفاق کرد و نادیده‌گرفت، چون به هر حال باید درام به وجود بیاید و یکسری نقص سطحی، آنچنان مشکلی ایجاد نمی‌کنند.

یکی دیگر از دلایلی که باعث شده تماشای سریال «شکارگاه» بسیار سرگرم‌کننده و کنجکاوی‌برانگیز باشد، استفاده از تعلیق با عنصر «مک گافین» است. با این وجود که تاج، آن‌قدر که برای کاراکترها اهمیت دارد، برای مخاطب مهم نمی‌شود؛ ماجراهای تاج، جابه‌جا شدنش، گم و پیدا گشتنش و... به طور کلی از «تاج» یک «مک‌گافین» تقریبی می‌سازد. چرا تقریبی؟ چون که سریال، داستانک‌های بسیاری دارد و هر از چند گاهی با استفاده از این عنصر، به قصه تنوع می‌بخشد.

بخش‌‌های ظریف طنز هم در طول سریال، خوب جواب داده‌اند و تنفسی مناسب برای ریتم بی وقفه به حساب می‌آیند. نه غلظتشان آنقدر زیاد است که به فضای جدی کار ضربه بزنند و نه آنقدر سطحی‌اند که لوس و بی مزه به نظر بیایند. آنها را اندازه و انصافا بانمک درآورده‌اند و قطعا سکانس شوخی با «دستمال کاغذی» در صدر این موقعیت ها قرار دارد. نحوه‌ی کنار هم نشستن کاراکترها، ادعاهایشان، صحبت کردن‌هایشان و نحوه‌ی پایان سکانس، یک وقفه‌ی مناسب و جذاب است که خیلی خوب نوشته و ساخته شده.

یکی از نکاتی که به نظرم در فیلمنامه، جای کار بیشتری داشت، مسئله‌ی خود این مکان بود. لوکیشن «شکارگاه» به اندازه‌ای که برخی کاراکترهای قصه، نفرین شده بودن آن برایشان مهم بود یا یک‌جاهایی از آن حرف می‌زدند، دغدغه‌ی مخاطب نمی‌شد.

به طور کلی، فیلمنامه‌‌ی «شکارگاه» قابل‌قبول و استاندارد است. روند کاشت و برداشت و طراحی معما در آن ستایش‌برانگیز است و اثر سرگرم‌کننده و مهیجی را مشاهده می‌کنم.

«امیر نوروزی» و «ستایش دهقان» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«امیر نوروزی» و «ستایش دهقان» در نمایی از سریال «شکارگاه»

بازیگری‌های «شکارگاه»، همگی یک‌دست، اندازه و درجه‌یک هستند. در طول نه قسمت سریال، بازی بدی از تیم بازیگری مشاهده نمی‌شود. «پرویز پرستویی» حضور پرقدرت و بسیار کاریزماتیکی در صحنه دارد و با تمام بی‌اعتمادی موجود در نقش، احساس را بی‌نظیر در چهره‌اش نمایان می‌کند. «مهدی حسینی نیا» با وجود این‌که در سال های‌اخیر، نقش‌آفرینی‌های بسیاری در نقش‌هایی با ویژگی‌های مشترک داشته(و در همه‌شان عالی بوده)، نقش این کاراکتر مرموز را تازه و حرفه‌ای بازی می‌کند. «الهام پاوه نژاد» با وجود چالش‌های زیاد این شخصیت از جمله لهجه و...، احساسات و دیگر لحظه‌های این مادر را بسیار خوب درآورده. «رضا فیاضی» با آن مدل خاص بیانش، شیوه‌ی غذا دادن به حیوان و... بسیار دیدنی و پرظرافت بازی کرده‌است. «سوگل خلیق» نیز نسبت به آثار قبلی‌اش بسیار بهتر جلوی دوربین ظاهر شده و «گلاب» را با تمام سادگی‌اش بسیار گرم و صمیمی مجسم‌کرده. «امیر نوروزی» که حضور بسیار متفاوتی نسبت به دیگر آثارش دارد نیز قابل‌توجه و منسجم به «مفتش نامجو» پرداخته. «ستایش دهقان» نسبت به بازی قبلیش در سریال «جیران» پیشرفت قابل توجهی داشته. «نازنین احمدی» نیز وقار و آن شکل از رفتار «شازده‌خانم» را خیلی خوب بازی کرده. از نقش‌آفرینی «الهام نامی»، «عرفان ابراهیمی»، «محسن غفاری» و «نیک‌آفرید سماواتی» به سادگی نگذریم. هر چهار نفر بسیار درخشان و تاثیرگذار نقششان را ایفا کرده‌اند. «محسن غفاری»، «اصلان»، سرسختی و جدیتش را حتی روی تخت هم عالی بازی کرده. «الهام نامی»، پس از تجربه‌‌های موفق «شهرزاد» و «جیران»، بازی‌اش در نقش «سیمین»، فراز و نشیب‌های بسیار زیاد عاطفی و روندی که از آن حالت مردانه و اسلحه به دست تا آرام آرام روی به لطافت بردن و تعدد سکانس های عاشقانه طی می‌کند، بسیار طبیعی، باورپذیر و خوب است. «عرفان ابراهیمی»، از ترس‌ها تا جاهایی که مخاطب را حرص می‌دهد، لحظه‌ای از قالب کاراکتر «یحیی» بیرون نمی‌آید. «نیک‌آفرید سماواتی» نیز «پری» را از گریه تا خنده، باورپذیر و پلان به پلان، چندوجهی، بسیار قابل‌لمس و روان به تصویر کشیده. بازیگری‌های «شکارگاه» قطعا یکی از مهم‌ترین نقاط قوتش است و گروه بازیگری کارشان را تحسین‌برانگیز و عالی انجام داده‌اند.

«نیک آفرید سماواتی» و «عرفان ابراهیمی» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«نیک آفرید سماواتی» و «عرفان ابراهیمی» در نمایی از سریال «شکارگاه»

این بخش از مطلب شامل اسپویل سریال می‌باشد.

«شکارگاه» در طراحی صحنه و لباس، گریم و فیلمبرداری نیز پرجزئیات انجام‌شده. هر چیزی که در تصویر می‌بینیم، مشخصاً با وسواس و دقت بالایی صورت‌گرفته و خوش‌رنگ‌و‌لعاب و شکیل درآمده. فیلمبرداری، زیبا و دیدنی است. عناصر فنی در خدمت روایت داستان قرار دارند و این نقطه‌ی بسیار فوق‌العاده‌ای است و روی احساس مخاطب تاثیر مستقیم می‌گذارد. به عنوان مثال، ابتدا کاراکتر «پری»، پس از فهم مرگ مادرش و انتقامی که می‌خواهد از «اصلان» بگیرد، می‌تواند به علت نقشه‌ای که می‌چیند، برای مخاطب منفور شود. در گریم، تلاش شده که چهره‌اش سرخ و تا حدودی مشکی به نظر برسد؛ اما پس از برگشت «اصلان» و زمانی که بالای سر او به عنوان «طبیب» حاضر می‌شود، پشیمان‌شده و شخصیت مثبتی می‌گردد، رنگ چهره‌اش در گریم، تماما سفید نمایان می‌شود.

موسیقی‌متن سریال که اثر آهنگ‌ساز مطرح «رامین کوشا» است هم بسیار خوب ساخته‌شده و فضایی در حال‌و‌هوایی مشابه با فیلم «سرخ‌پوست» البته کمی از منظر ترکیب‌ساز‌ها، خلوت‌تر دارد. سکانس‌های اکشن، به نسبت بضاعت سینمای ایران، قابل‌قبول هستند اما اگر با دیگر سکانس‌های سریال مقایسه کنیم، چند پله پایین‌تر ساخته شده‌اند. از تیراندازی تا حدی تصنعی «میرعطاخان»، در اواخر قسمت اول تا دیگر اتفاقات. شاید اگر منطق در این سکانس‌ها بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت، بهتر در می‌آمدند. مثلا، در ابتدای قسمت دوم (لحظه‌ی فرار «شمسی») چرا این تعقیب و گریز این میزان آهسته انجام می‌شود؟ در صورتی که مثلاً وقتی «شمسی» متوجه حضور «فروغ» می‌شود، باید با تمام قدرت فرار کند و یا خود «فروغ» که دختری نوجوان است باید با سرعت بسیار بیشتری به سمت «شمسی» برود. از آن طرف، وقتی این دو نفر در حال درگیری هستند، «سیمین» و «ملوک» مسافت نسبتاً زیادی را با اسب طی می‌کنند تا به ‌آن‌ها برسند. این حرکتشان مشخصاً صدا تولید می‌کند و دیگر کاراکترها باید متوجه نزدیک‌شدن آن‌ها در این مکان خلوت که جز خودشان هیچکس نیست، بشوند اما این اتفاق تا لحظه‌ی تیراندازی نمی‌افتد.

«الهام پاوه نژاد» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»
«الهام پاوه نژاد» و «الهام نامی» در نمایی از سریال «شکارگاه»

در قسمت‌پایانی، سریال مجموعا خوب جمع‌‌بندی می‌شود. مخصوصاً از منظر بازیگری. تمام بازی‌ها که در دیگر قسمت‌ها، خیلی‌خوب بودند، اینجا شاهکارند. بی‌نظیر. تک‌تکشان فوق‌العاده‌ بازی کرده‌اند. سریال در سکانس‌هایی احساس‌برانگیز می‌شود و سکانس اکشنش که در قسمت های قبلی ضعف جدی داشت، اینجا بهتر است. (این بخش نیز حاوی اسپویل پایان‌بندی سریال «شکارگاه» است.) اما دوست‌داشتم که فارغ از مسائل «تاج» و «انگلیسی‌ها»، برای آزادسازی دخترها، جنگی با موقعیت‌های شجاعت «میرعطا» و «سیمین» در مقابل راه‌زن‌ها انجام‌شود و تاج به این افراد داده نشود. اما خب این مسئله کاملاً سلیقه ای است. قسمت پایانی، جمع‌بندی نسبتاً مناسبی برای این قصه‌ی پرفراز و نشیب محسوب می‌شود.

«شکارگاه» یک نکته‌ی فرامتنی بسیار جذاب دارد که کمتر در سریال‌‌های ایرانی می‌بینیم. عمده‌ی آثار ساخته شده یا با محوریت بانوان و یا با محوریت آقایون ساخته‌شده‌اند. این انتخاب باعث شده که کارها یا «ضدمرد» و یا «ضدزن» شوند. در یکسری کارها خانم‌ها بیش از حد قدرتمند و در دیگر کارها آقایون در این وضعیت هستند. اما در «شکارگاه»، خانم‌ها و آقایون کاملا با هم برابراند. هر دو اسلحه دست می‌گیرند و به توانایی های یکدیگر واقف هستند. آنجایی که نام دختر و همسر «میرعطا» گفته نمی‌شود، خودش اعلام می‌کنم که بعید می‌داند شخصی به اندازه این دو زن، بتواند تیراندازی کند. این نکته در سینما-سریال ما کمیاب شده و حضورش خیلی خوب است.

به نظرم، با احترام، بخشی‌از ایرادهایی که در فضای مجازی از «شکارگاه» گرفته می‌شود، منصفانه نیست. به‌عنوان مثال، یکسری از مخاطبان نسبت به تفاوت شیوه‌ی صحبت «الهام پاوه‌نژاد» با دیگر بازیگران در سریال انتقاد دارند. در اوایل اثر گفته می‌شود که نام خانوادگی این شخصیت «کلهر» است که یکی از قوم‌های کرمانشاه محسوب می‌شود. با این توضیح، منطقی است که «ملوک» مدل صحبتش نسبت به دیگر کاراکتر‌ها متفاوت باشد و با ته‌لهجه‌ی کردی صحبت کند.

پوستر پایانی سریال «شکارگاه»
پوستر پایانی سریال «شکارگاه»

در مجموع، سریال «شکارگاه» اثر قابل‌احترام و شکیلی به حساب می‌آید که به خاطر بازی‌های درخشان، کارگردانی فکر‌شده و نکات فنی پرجزئیات و پایان‌بندی مناسبش قطعا بسیار از دیگر سریال‌هایی که همزمان با آن پخش می‌شدند، جلوتر و قابل‌بحث‌تر است و ارزش تماشا دارد.

کسری شایسته

سریالنقدسینمای ایرانپرویز پرستوییفیلم
۶
۰
کسری شایسته
کسری شایسته
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید