وقتی مریم رابطهاش را برای همیشه با من قطع کرد تا مدتها به این فکر میکردم که چه امری باعث شد که دوستی عمیقمان به سادگی از بین برود. از عمق وجودم رنج می کشیدم و فکر میکردم که من در این قطع ارتباط دخیلم. مریم هیچ راهی را برای آشتی دوباره نگذاشته بود، هرچند که قهری هم نبود. بیآنکه بفهم، دیگر به تلفنهایم جواب نمیداد. هر بار که به خانهشان زنگ زدم کسی غیر از او گوشی را برداشت و گفت که خانه نیست. تلفنش واگذار شد و از تمام شبکههای اجتماعی بیرون آمد. در سالهای آخر دانشگاه او بهترین و صمیمیترین دوستم بود.
بعدها فهمیدم که مریم رنجهایی را به دنبال خودش میکشید و برای این رنجها بود که از گذشته و خاطرات خوشش بریده بود. او با تمام دوستان قدیمی قطع رابطه کرده بود.
چالش کتابخوانی طاقچه را راضیه بهرامی عزیز معرفی کرد. حواسم بود که با شروع فروردین من هم به این چالش بپیوندم. و با دیدن کتاب نیلوفر و مرداب در لیست کتابهای پیشنهادی فروردین بی معطلی به این چالش پیوستم.
این پست برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده است.
معرفی کتاب نیلوفر و مرداب
عنوان دوم: هنر دگرگون کردن رنجها
نویسنده: نیچ نات هان
مترجم: علی امیرآبادی
ناشر: بیدگل
همه ما رنجهایی داریم، رنجهایی که مدام انکارشان میکنیم. فکر میکنیم با انکارشان میتوانیم از آنها فرار کنیم و به شادکامی برسیم؛ اما هرچه بیشتر از این رنجها فرار میکنیم بیشتر درد میکشیم. کتاب نیلوفر و مرداب که توسط یک راهب بودایی نوشته شده است به ما میگوید که باید با این رنجها مواجه بشویم و پذیرای آنها باشیم. اگر رنجهایمان را قبول کنیم و با آنها کنار بیاییم میتوانیم از آنها گذر کنیم و به شادی برسیم. لزومی ندارد که بیرنج باشیم تا شاد باشیم. در کنار داشتن رنج هم میتوانیم شاد باشیم به شرط آنکه درست رنج کشیدن را بلد باشیم.
توانایی بهرهمندی از شادی مستلزم این نیست که رنجهایمان را به صفر برسانیم. درواقع، مهارت شاد بودن مهارت درست رنج کشیدن نیز هست.(برشی از کتاب نیلوفر و مرداب)
رنج و شادی از هم جدا نیستند و ما برای اینکه بتوانیم به شادی دست بیابیم لازم است که مهارت درست رنج کشیدن را بیابیم. رنج و شادی هر دو ماهیتی طبیعی دارند و هیچ کدام پایدار نیستند و مدام در حال تبدیل شدن به یکدیگر هستند. در طبیعت متضادها کنار هم جمع شدهاند. سرما و گرما، خیر و شر، راست و چپ، زشتی و زیبایی هم همانند رنج و شادی توامان با هم هستند. بدون وجود گرما نمبتوانیم از خنکای یک لیوان اب یخ لذت ببریم یا بدون وجود سرما نمیتوانیم از گرمای بخاری در یک روز برفی لذت ببریم.
درست در جایی که فکر میکنیم رنج ما را احاطه کرده شادی هم وجود دارد؛ اما ما به طور ناخودآگاه میل داریم فکر کنیم که تنها رنج وجود دارد.
گل نیلوفر تنها در گل و لای مرداب رشد میکند. رنجی که ما میکشیم همانند همان گل و لای مرداب است که برای خلق شادی و لذت به آن نیاز داریم. نباید با پیشداوری و تعصب با آن روبرو شویم. باید یاد بگیریم که چگونه با محبتی بیاندازه، رنجهای خودمان را درآغوش بگیریم و بپرورانیم.
اگر بتوانیم رنجهایمان را شناسایی کرده و با آغوش باز پذیرای آنها باشیم و ریشههای آن را عمیقاً بررسی کنیم آنگاه میتوانیم عاداتی را که مایه رنجها هستند ترک کنیم.
رنجهای ما دو نوع هستند. برخی از رنجها مربوط به جسم یا فیزیک بدنمان میباشند و برخی دیگر به ذهن ما مربوط میشوند. شاید برخی از رنجهای فیزیکی غیرقابل اجتناب باشند؛ اما ما میتوانیم از رنجهای روحیمان را با آبیاری نکردن بذرهای حسادت، کینه، ترس و خشم جلوگیری کنیم و کمتر رنج ببریم.
در گذشته انسان برای کاستن رنجهای بدنیاش، به طور طبیعی فعالیتش را کم میکرد و استراحت میکرد؛ اما امروز ما بیتوجه به بدنمان مدام از آن کار میکشیم و استراحت را بر خود حرام میکنیم غافل از اینکه بدن رنجورمان بر روحمان هم تاثیر میگذارد. شب بیداریها و کار بیوقفه بدون توجه به خوراک مناسب و ورزش به بدنمان رنجهایی را وارد میکند که ناخودآگاه مایه رنجهای روحی هم میشود.
اما مهمتر از آن رنجهای روحی هستند که نمیدانیم چطور مدیریتشان کنیم. رنجهای مدیریت نشده هریک از ما میتواند بر دیگران هم تأثیر بگذارد.
در کتاب مرداب و نیلوفر میخوانیم که بهترین شیوه برای کنار آمدن و مواجه شدن با رنجها ذهن آگاهی است و ذهن آگاهی همان استعداد زیستن در لحظه حال است.
ابتداییترین راه برای خلق ذهنآگاهی، تنفس آگاهانه است. یعنی به دم و بازدم خود توجه کنیم و دقیقاً بدانیم که در حال انجام چه کاری هستیم. زمانی که تنفسی آگاهانه داشته باشیم، اتحاد ذهن و بدن ما آغاز میشود.
زمانی که توانایی زیستن در لحظه حال را یافتیم میتوانیم رنجهایمان را شناسایی کنیم و بعد به رنج و ناراحتی دیگران هم با شفقت بیشتری رسیدگی خواهیم کرد.
تاز زمانی که به رنجهای خودمان بیتوجه باشیم نمیتوانیم با دیگران هم با شفقت برخورد کنیم.
از روزی که خوانش این کتاب را آغاز کردم متوجه شدم رنجهایی هستند که متعلق به ما نیستند و از اجدادمان به ما ارث رسیده است و اگر ما برای مواجه با این رنجها کاری نکنیم آنها را به نسل بعد انتقال میدهیم. پدر که خاطرات کودکیاش را در مواجه با پول را تعریف کرد متوجه شدم که چرا همیشه من در مواجه با پول دچار رنج و عذاب میشوم و هیچ وقت قادر نیستم به اندازه لیاقتم یا بیشتر از آن دریافتی داشته باشم.
از پدر عصبانی بودم چون رنجهایش را نمیدانستم. رنجهایی که در وجود من هم بود. وقتی فهمیدم پدر و تک تک رنجهایش در سلولهای من وجود دارد، تصمیم گرفتم که به جای خشم و عصبانیت با شفقت بیشتری با رنجهایم مواجه شوم. با رنجها که مواجه شدم دیدم که نسبت به پدر عصبانی نیستم و احساس بهتری نسبت به او دارم. وقتی با رویی گشاده به دیدن پدر رفتم دیدم پدر هم از همیشه مهربانتر است.
اگر یادبگیریم که با رنجهایمان کناربیاییم میتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم اما در کمال تعجب اکثر ما
با رنج، پشیمانی و غمهایمان همان کاری را میکنیم که حیوانات نشخوارکننده با غذاهایشان میکنند! جویدن، بلعیدن، بالاآوردن و سپس دوباره خوردن آنها! اگر هنگام کار کردن، غذا خوردن، قدمزدن یا گفتوگو با کسی، با خیالات زمان گذشته و آینده و نگرانیهای زمان حال، خوراک رنجهایمان را تأمین کنیم، خود را قربانی آن خیالات میکنیم و نابود میشویم.(برشی از کتاب نیلوفر و مرداب)
از وقتی که به صورت منظم در هنگامی که با خشم و رنج مواجه میشوم، تنفس آگاهانه را انجام میدهم متوجه شده ام که چقدر راحتتر میتوانم با آنها کنار بیایم. سابقاً وقتی از دست کسی عصبانی میشدم از اینکه عصبانی بودم و نمیتوانستم خشمم را سرکوب کنم، رنجور میشدم و این عصبانیت به شکل گریهای ناخواسته بروز میکرد که بیشتر مرا عذاب میداد؛ اما از وقتی که پذیرای تمام احساساتم شدهام و با تنفس آگاهانه به رنجم سلام میکنم دارای نیرویی شدم که میتوانم رنجم را متوقف کنم.
هنگامی که آگاهانه نفس میکشیم و توجه و تمرکزمان را به این عمل معطوف میکنیم ذهن و بدن را متحد و هماهنگ میسازیم. تنفس آگاهانه به ما این توانایی را میدهد که بفهمیم در لحظه حال دربدن و احساسات و ادراک و جهان اطرافمان چه چیزی واقعاً در حال رخ دادن است.(برشی از کتاب نیلوفر و مرداب)
اعتیاد به مواد مخدر، تلویزیون، پرخوری و .. بسیاری از عادات ناپسند برای این در ما شکل میگیرد که ما میخواهیم حواس خودمان را از درد و رنجی که داریم پرت کنیم. اما شناسایی رنجها، مواجه با آنها و به آغوش گرفتنشان همچون مادری که کودک گریانش را در آغوش میگیرد که از درد و رنجش بکاهد به ما کمک میکند که از رنجهایمان گل زیبای شادکامی را برویانیم.
خواندن این کتاب را با تمام وجودم به همه کسانی که از مواجه با رنجهایشان ترس دارند، پیشنهاد میکنم. میتوانید کتاب نیلوفر و مرداب را از کتابخانه الکترونیک طاقچه دریافت کنید