من حکیم نیستم به این دلیل که میدانم، بلکه حکیم هستم، به این دلیل که میدانم که نمیدانم!
خودشناسی آلن دوباتن، اولین کتابی بود که من از این نویسنده خواندم. آلن دوباتن به عنوان یک نویسنده معروف که در روانشناسی شهره خاص و عام است، گزینه ای بود که دوست داشتم حتما کتابی از او خوانده باشم. نمیدانم برای شروع کتاب خوبی را انتخاب کردم یا نه، ولی حقیقتا کتاب خودشناسی او کتاب ناقصی بود.
آلن دوباتن در این کتاب بیشتر تمرکزش را بر ذهنیت عاطفی و عوامل تشدیدکننده عاطفی شدن ذهن قرار داده است، که در جای خودش بسیار مساله مهمی است، ولی جامع و کامل نیست.
یکی از نکاتی که این کتاب بر روی آن تاکید ویژه داشت، سوگیری های ذهنی بود. بر اساس منطق این کتاب، ذهن ما در طول تاریخی که گذشته، و همچنین در طی زمانی که هم اکنون درحال سپری شدن است و میگذرد، دچار سوگیری های متعددی میشود. برخی از این سوگیری ها عاطفی هستند، گرایشات عاطفی ما اعم از خشم، محبت، علاقه و... بر اینکه چگونه فکر کنیم و چه تصمیم هایی بگیریم تاثیر میگذارند. اگر میخواهیم ذهنی فلسفی و منطقی داشته باشیم، باید این سوگیری ها را به حداقل برسانیم. صدالبته شایان ذکر است که انسان نمیتواند احساسات خود را در ذهنیت و نگاهش دخالت ندهد و شاید اصلا درست هم نباشد، ولی این نکته مهمی است که انسان توانایی این را داشته باشد که در این فضای ذهنی به مسائل فکر کند و تصمیم بگیرد. کسی که نتواند سوگیری های خودش را کنار گذاشته و فکر بکند، دچار خطا و لغزش خواهد شد.
سقراط کل حکمتش را بر مبنای خودشناسی بنا کرده است، آلن دوباتن هم همین نکته را متذکر میشود. بنابراین کسی که خودش را بشناسد و سوگیری های ذهنی رایج را فهم کند، میتواند یک ذهن فلسفی داشته باشد و مسائل را درست فهم کند. آلن دوباتن در این کتاب تاکید میکنند که ذهن ما انسان ها، خودمان را فریب میدهد، گویا یک نیمه از مغز ما دوست دارد که به نیمه دیگر مغزمان دروغ بگوید. فردی که به خودشناسی میرسد، هرگز خودش را فریب نمیدهد.
آلن دوباتن تاکید میکند که گردوی مغز ما همواره چیزهایی را دوست دارد که برایش خوب نیستند، از قند و نمک و این داستان ها گرفته تا روابط جنسی نامشروع و...، چیزهایی که خوب نیستند و صرفا جلوه ای ظاهری دارند، مغز ما را فریب میدهند و خودشان را به آن قالب میکنند. خودشناسی به انسان آگاهی میدهد صکه مغز ما دچار چه اشتباهاتی میشود.
بنظر می آید کسی که بتواند پیش داوری ها و قضاوت های ذهنی خودش را کنترل کند و به آن ها آگاه باشد، گام بزرگی را در راه خودشناسی برداشته است. یک ذهن فلسفی ذهنی است که خودش را فریب ندهد و بتواند از قصد پنهانی خودش خبردار باشد! حال آنکه بیشتر انسان ها چنین توانایی را ندارند و بارها اسیر پیش داوری های ذهنی قبلی میشوند. بخاطر همین است که آلن دوباتن در قسمتی از کتاب میگوید: همگان هرچقدر هم که مهم و آموزش دیده بنظر بیایند، باز هم احمق هستند! هیچ کس از این قضیه مستثنی نیست! و نهایتا راه علاج این احمق بودن را اینگونه معرفی میکند: راه درمان سندروم شارلاتان بودن، یک «جهش ایمانی» سرنوشت ساز است! جهشی که ناگهان فهم و درک ما را یک پله ارتقا بدهد و ما را انسان دیگری بکند.
برای شروع مطالعه درباره مساله خودشناسی، شخصا این کتابِ آلن دوباتن را پیشنهاد نمیکنم، بنظرم کتاب های جامع تر و بهتری برای آشنایی با این موضوع نیاز هست، اما برای افرادی که کم و بیش در این زمینه ها مطالعه دارند، فکر میکنم خواندن این کتاب خالی از لطف نباشد. به امید اینکه همه ما خودمان را بشناسیم!