وقتی معنای حیات از دل روزهایی که با مرگ دست و پنجه نرم میکردی سر بر می آورد!
ویکتور فرانکل، در جست و حوی معنای زندگی، مدت هاست که این دو عبارت در ذهنم نقش بسته اند و همزمان با یکدیگر ظاهر میشوند، چرا که شاید بیراه نباشد اگر بگویم یکی از تاثیرگذارترین کتاب هایی که درباره معنای زندگی خوانده ام این کتاب بوده است، شاید فکر کنید که اکسیر حیات و معنای زندگی در داخل این کتاب نوشته شده است و به این خاطر است که من این کتاب را پسندیده ام، اما پاسخ این است که هرگز، اکسیر حیات در این کتاب نیست، و شاید در هیچ کتاب دیگری که انسان ها نوشته اند یافت نشود، آنچه که این کتاب را برایم جذاب کرد، نحوه مواجهه با پدیده حیات و زندگی بود، آن گاه که دکتر فرانکل از روزهایی صحبت میکند که از فرط خشونت، قساوت، بی رحمی و بی عاطفگی، انسان هایی که در اردوگاه های کار اجباری کار میکردند، با جایی میرسیدند که اگر نیاز میشد به خاطر یخ زدگی یا آسیب دیدگی انگشت پای خودشان را قطع کنند، دردی حس نمیکردند! شاید مبالغه به نظر بیاید، اما شاید نتوانید تصور کنید که یک انسان چقدر میتواند تحقیر شود و پس از یک پروسه وحشیانه کار اجباری در دوران جنگ جهانی، چقدر زندگی برایش بی ارزش گردد که دیگر حسس نسبت به عضوی از بدن خودش که جدا شده است نداشته باشد و دردهای وحشتناک جسمی ناشی از آن برایش تهی و بی معنا شود.
وقتی شما در دل چنین فضایی سخن از معنای زندگی میزنید، و وقتی فلسفه حیات پس از زیست در چنین محیطی هنوز برای شما موضوعیت دارد و درباره اش تئوری میدهید، صحبت میکنید و کتاب مینویسید، یعنی راه درستی را انتخاب کرده اید.
ویژگی بارز این کتاب این است که شما میتوانید با لحظاتی که ویکتور فرانکل توصیف میکند همراهی کنید، متن کتاب و سیر روایت و خلوص نیت نویسنده در انتقال مفاهیم آنقدر شیوا و روان است که بتوانید درک کنید او چه چیزی میخواهد بگوید. بهتر است برای یافتن هدف حقیقی زندگی، به جای کتابهای زرد روانشناسی رایج در بازار، چنین کتابهایی را بخوانید.
کتاب انسان در جست و جوی معنا، نوشته دکتر ویکتور فرانکل در توصیف شرایط وحشتناکی است که در اردوگاه های کار اجباری آشویتس گذراند. او گه خودش یک روانشناس است، در این دوران پدر و مادر و همسر خود را از دست داد. بخش اول این کتاب تجربیات دکتر فرانکل از اردوگاه آشویتس و بخش دوم کتاب هم درباره سال های بعد از آن، یعنی تجربیات مراجعینش نگاشته شده است. حتما این کتاب را بخوانید، تجربیات گرانبهایی در این کتاب نهفته است. مطمئنا بعد از خواندن این کتاب، احساس پشیمانی نمیکنید!
در انتها متن خودم را با جمله ای از این کتاب به اتمام میرسانم: هرکس باید خودش معنای زندگی را پیدا کند و مسئولیت آن را بپذیرد. اگر در این امر موفق شود، با وجود همه تحقیرها باز هم رشد خواهد کرد. فرانکل به این گفته نیچه علاقه خاصی دارد: کسی که چرایی برای زندگی کردن دارد، از پس چگونگی آن نیز برخواهد آمد.