ویرگول
ورودثبت نام
سپهر ادیب
سپهر ادیب
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه، خرداد

این پست را برای چالش کتابخوانی طاقچه مینویسم.

دکتر جکیل و آقای هاید

«تنها یک شیطان میتوانست این کار را بکند، یک هیولا!»

آن چه که باعث کشش مخاطب برای دنبال کردن موضوع میشود، سبک خاص دلهره آور ژانز وحشت داستان ماست. در قسمت های متعددی از داستان، مخاطب با یک روایت ناتمام روبرو میشود که کنجکاو است از انتهای آن باخبر بشود. همین مساله جذابیت کتاب را برای مخاطب به خصوص مخاطب نوجوان که معمولا صبر کمتری برای خواندن کتاب دارد مناسب باشد. اصطلاحا این نوع سبک نگارش کتاب های ژانر رازآلود و وحشت، سبک گوتیک نام دارد که خوانندگان در حین باز شدن لایه‌های داستان، دچار احساس ناراحتی یا ترس میشوند؛ معمولاً عناصر سحر و جادوگری نیز با رمان های گوتیک در ارتباط هستند. هر چند ممکن است جادوگران و ساحران به طور فیزیکی در این قصه‌ها حضور نداشته باشند؛ اما معمولاً از طلسم‌ها و معجون‌ها برای جلو بردن داستان‌ها استفاده می‌شود

فرم و محتوا، دو جزء مهم از یک کتاب داستان هستند. این کتاب که بیشتر مناسب سن نوجوان است، به خوبی هر دو مورد را رعایت کرده است. از یک طرف، سیر داستانی سریع و کم شاخ و برگ و جذاب که مناسب سلیقه یک نوجوان است و از طرف دیگر محتوای این داستان که یک محتوای عمیق و ریشه دار و غیرکلیشه ای است، این کتاب را خاص کرده است. داستان از همان ابتدا با هیجان آغاز میشود و نیازی نیست صفحات زیادی را سپری کنید تا معماهای داستان برایتان نمایان شود. این سرعت عمل در اوج گرفتن سیر داستانی قطعا در تولید محتوای کودک و نوجوان از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.

داستان این کتاب، درباره دکتری به نام "جکیل" هست که انسان خوبی است، شما وقتی با شخصیت دکتر جکیل آشنا شوید، حتما شخصیت او را خواهید ستود. اما از طرف دیگر، پای شخص دیگری به نام هاید به داستان گشوده میشود که شخصی بسیار پلید و جنایتکار است. در ادامه ماجرا اما ارتباطات بین دکتر جکیل و آقای هاید مشکوک میشود و داستان به قسمت های پایانی و پرهیجانش نزدیک میشود.

این داستان مفاهیم جالبی دارد، از جمله اینکه هر انسانی یک نیمه تاریک وجود دارد که اگر به آن میدان بدهد، میتواند او را به ضدخودش بدل بکند و تبدیل به شخصیت دیگری شود. حریص تر شدن قسمت تاریک وجود آدمی در صورت بها دادن بیش از حد به آن، از نکات دیگر این داستان است، گویا نفس سیری ناپذیر انسان اگر فرصت بروز و ظهور پیدا کند، کم کم جایگاه ذات پاک او را میگیرد. علاوه بر این، حتی اگر مدت طولانی از سرکوب قسمت منفی شخصیت آدمی گذشته باشد هم ممکن است بعد از مدت ها این شخصیت بروز کند، و ظهور و بروز طولانی مدت نیمه تاریک وجود آدمی میتواند سبب شود نیمه روشن وجود او برای همیشه خاموش شود و جای خود را با ابعاد منفی شخصیتی انسان عوض کند.

یکی از نکات جالب توجه این داستان، به داستان کشیدن نوعی بیماری اختلال هویت به نام mpd است که در نوع خودش جالب میباشد. کتاب بدون آنکه اشاره مستقیمی به این بیماری بکند، به نوعی با سناریوسازی هایی که کرده آن را به تصویر میکشد.


چالش کتابخوانی طاقچهوحشتگوتیکطاقچهدکتر جکیل و آقای هاید
و ما میرویم و جهان باقی خواهد ماند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید