
این روزها که آوازۀ محصولات خلاقانۀ رسانۀ فرهنگی و هنری کشور کرۀ جنوبی، مرزهای جغرافیایی را پشت سر گذاشته و خود را به گوشِ جانِ همزیستان شرقی و غربی رسانده است، کمتر کسیست که توجهش به مجموعههای تلویزیونی و سینماییهای نمایشی این کشور جلب نشده باشد. درامهای کرهای که در سالهای ابتدایی رونق خود بیشتر به مفاهیم عاشقانه و کلیشهای میپرداختند، این روزها بر مضامین گستردهای تمرکز کرده و با الهام از تولیدات غربی، در سبکهای متفاوت جنایی، سیاسی، ترسناک و... بسیار خوش درخشیدهاند. همچنین در سالهای اخیر، همکاریهای موفقیتآمیز میان نتفلیکس و صنعت مجموعهسازی کرۀ جنوبی، صادرات فرهنگی این کشور را بهطور چشمگیری افزایش داده است. به همین بهانه، ما نیز امروز قرار است با یکی از درخشانترین دستاوردهای این همکاری ارزشآفرین، یعنی «The Glory»، آشنا شویم.
مجموعۀ «The Glory» که در میان ایرانیان با نام فارسی «افتخار» شناخته میشود، روایتگر داستان دختری است به نام مون دونگئون که از سوی تعدادی از همکلاسیهای خود در مدرسه، مورد خشونت و قلدری قرار میگیرد. او این تجربۀ دردناک را تنها با امید به «انتقام» از بانیان عملی چنین وحشیانه، پشت سر گذاشته و با فرارسیدن دورۀ بزرگسالی نقشۀ انتقامجویانۀ خود را طراحی و اجرا میکند.
گفتنی است، این سریال تأثیر چشمگیری از خود برجای گذاشته و بلافاصله پس از انتشار، به صدر رتبهبندی تماشای برنامههای تلویزیونی غیرانگلیسیزبان نتفلیکس دست یافته است. اما فراتر از اعداد و ارقام، این مجموعه پیامدهای مثبت و آگاهانۀ بسیاری را به همراه داشته و حتی برخی از چهرههای عمومی را به عذرخواهی بابت اعمال قلدرمآبانهای که در گذشته داشتهاند، واداشته است.
در این مجموعه، شخصیت اصلی داستان توسط گروهی از همکلاسیهایش مورد آزار و اذیت شدید قرار میگیرد؛ پوست او را با دستگاه فرکنندۀ مو میسوزانند، با سنجاق میخراشند، و به کرّات مورد ضرب و شتمش قرار میدهند. جالب است بدانید انگیزۀ روایی این سریال از حوادث واقعی خشونت در مدارس کرۀ جنوبی نشأت گرفته و بسیاری از این اتفاقات ناراحتکننده برمبنای حادثهای حقیقی و دلخراش که در سال 2006 در یکی از مدارس دخترانۀ کرۀ جنوبی اتفاق افتاد، به نمایش درآمده است. در آن اتفاق، سه دختر دبیرستانی همکلاسی خود را به مدت 20 روز مورد آزار و اذیت قرار داده و پوست او را با دستگاه فرکنندۀ مو سوزاندند. این حادثه منجر شد قربانی به دلیل جراحات شدید، ازجمله بیرونزدگی استخوان دنبالچه، به مدت شش هفته در بیمارستان بستری شود.
پس از محبوبیت فزایندۀ مجموعۀ «The Glory»، یوتیوبر بیستوهفتساله پیو یهریم (Pyo YeRim)، در شبکۀ تلویزیونی ملی کرۀ جنوبی حاضر شد و شجاعانه اعتراف کرد که 12 سال قلدری بیامان را در دوران تحصیل خود تحمل کرده است. او از این فرصت استفاده کرد تا از سکوت چندینسالۀ خود برخیزد و تجربیات تلخ خود را با جهانیان به اشتراک بگذارد. بهگفتۀ پیو یهریم حوادثی که در سریال «افتخار» به نمایش گذاشته میشود، اتفاقاتی هستند که او در طول 12 سال دوران مدرسهاش با آنها دستوپنجه نرم میکرده است.
متأسفانه پیو یهریم مدتی پس از این ماجرا، جان خود را گرفت. او پیش از خودکشی موفقیتآمیز خود، در صفحۀ یوتیوبش اعلام کرده بود دیگر نمیتواند شرم عمومی ناشی از افشای حقایق گذشتۀ خود را تحمل کند.
کیم یونسوک، نویسندۀ برخی از محبوبترین مجموعههای تلویزیونی کره ازجمله Goblin، Descendants of the Sun و Mr. Sunshine، میگوید زمانی که دختر نوجوانش از او پرسید: «مامان! تو کدوم یکی رو ترجیح میدی؟ اینکه من کسی رو تا حد مرگ بزنم، یا اینکه دیگری من رو به قصد کشت بزنه؟»، تصمیم گرفت که «افتخار» را بنویسد و با ساخت این مجموعه به پرسش دلخراشندۀ دخترش پاسخ دهد.
کیم برای نگارش «The Glory» تحقیقات گستردهای را در زمینۀ خشونتهای مدرسهای، که دهههای طولانی است جامعۀ کرۀ جنوبی را تحت تأثیر قرار داده است، به انجام رساند. قلدری یکی از معضلات جدی این کشور به شمار میرود، تا جایی که از سال 2007 تا کنون خودکشی عامل شمارۀ یک مرگومیر جوانانی بوده است که قربانی چنین خشونتی واقع شدهاند.
نویسندۀ کیدرامای تأملبرانگیز «افتخار» در یک کنفرانس مطبوعاتی بیان کرد اگرچه پرسشی که دخترش مطرح کرده بود دلخراش و ناپسند است، اما او توانسته است پاسخی برای آن بیابد. بهگفتۀ کیم: «اگر دخترم تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار بگیرد، کماکان راهحلی برای آن وجود دارد و آن راهحل این است که من میتوانم تمامی مجرمان را به جهنم بِکشانم! زیرا من پول و امکانات کافی برای انجام این کار را دارم؛ پس دخترم، اگر تو آن کسی باشی که مورد خشونت قرار گرفته برای من بهتر است.»
ادوارد هال، انسانشناس آمریکایی، در کتاب خود به نام «زبان خاموش» مفهوم «ارتباطات میانفرهنگی» را مورد بحث قرار میدهد. ارتباطات میانفرهنگی به تبادل فرهنگها یا انتشار اطلاعات میان افرادی با پیشینههای فرهنگی متفاوت اشاره دارد. «The Glory» نیز روایتگر بخش مهمی از ارتباطات میانفرهنگی است؛ زیرا مشکلات اجتماعی و پیشینۀ فرهنگی کشور کرۀ جنوبی را بهخوبی منعکس میکند.
موضوعات زیادی در کانون توجه «The Glory» قرار دارد؛ که ازجمله میتوان به کمبود محبت، قلدری در مدارس، خشونت جنسیتی، ظلم و ستم پدرسالارانه، استثمار نظام سرمایهداری و... اشاره کرد.
«قلدری» پدیدهای است که بهطور مداوم، در طول یک دورۀ طولانی از تاریخ مدرن کرۀ جنوبی، رخ داده و همچنان آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. خشونت در مدارس را نمیتوان دستکم گرفت؛ این امر موجب ریشه دواندن زخمهایی عمیق در جسم و جان قربانیان شده و میتواند اثراتی طولانیمدت بر زندگی آنان داشته باشد.
شخصیت اصلی درام «افتخار» که قربانی خشونت مدرسهای است، به مخاطب این امکان را میدهد با دیدگاه قربانی همفکری و همدلی کند. او پس از آنکه از سوی همکلاسیهایش مورد خشونت و آزار و اذیت قرار گرفت، بهجای اینکه مجرمان را پاسخگو بداند، روی به سرزنشگری خود آورده و به این میاندیشید که قربانی شدن سزای کدام رفتار اشتباهش است.
چنین صحنههایی منعکسکنندۀ واقعیتی است که در آن قربانیان اغلب خود را سرزنش کرده و سعی میکنند مسئولیت درد خود را خودشان برعهده گیرند؛ و این پیشآمدی است که میتواند زندگی یک فرد را بهطورکامل ویران کند. در مصاحبهای با بیبیسی، یکی از مصاحبهشوندگان، که حتی پس از فارغالتحصیلی از مدرسه نیز آسیبهای مداومی را تجربه کرده بود، متخلفان را «افرادی که زندگی من را با تحمیل درد به من تغییر دادند» توصیف کرد.
درنهایت، مجموعۀ موفق «The Glory» نشان داد که افزایش آگاهی و تلاشهای همهجانبۀ مسئولان را میتوان یکی از مهمترین راههای رسیدگی و برطرف ساختن اینگونه از مشکلات در نظر گرفت.