برای یه انسانی که حالا تو دهه دوم زندگیشه حسرت های زیادی اتفاق نمیوفتن ،اما این یکی احتمالا برای یه مدتی باقی میمونه .
یکی از ارزشمندترین روابط این دنیا به نظرم دوستیه ،این نوع رابطه برای من اونقدری حائز اهمیته که گاهی اوقات بزرگترین لذت ها وحتی بزرگترین رنج هام ختم میشن به همینجا.اگر کسی ازم بپرسه ازدست دادن یه معشوق سخت تره یا یه دوست صمیمی ،بدون هیچ تردیدی خواهم گفت :معلومه که یه دوست صمیمی!
حالا اون حسرتی که ازش صحبت می کنم چیه؟تغییر یک سری احساسات بین دوتا دوست ،واین همون زمانیه که باید خط ونشون بکشی و مرز مشخص کنی و نهایتا یه انتخاب و از دست دادن یا به دست آوردن اون فرد...
اما این میون کیه که دلش بخواد یه رابطه دوستی رو ازبین ببره به خاطر یه سری احساسات تقریبا گذراکه هر آن ممکنه از بین بره؟البته شاید تنها کسی که فکر می کنه احساس دوستی که به عشق ختم بشه داره ارزش معنوی خودش رو ازدست میده و درحال بی معنی شدنه،احتمالا فقط من باشم!
دوستی های عمیق زیادی رو به علت های پیش پا افتاده وساده ای ازدست دادم واین برای من گاهی وقتا تبدیل میشه به یه غم بزرگ که نتیجه ش سرزنش کردن خودمه چون تلاش بیشتری برای نگه داشتنشون نکردم.
هرکسی تو زندگیش یه سری اصل وارزش هایی داره که همشون باعث میشن سرگذشت وزندگی اون فرد تبدیل بشه به داستانی دارای معنا ، و برای من یکی از این اصول به دست آوردن ونگه داشتن دوستی هام هستن.گاهی وقتا شاید لازم باشه از خیلی چیزا بگذرم ،یا لازم باشه خودم رو تغییربدم حتی گاهی اوقات لازمه که تبدیل بشم به یه آدم بهتربرای مورد اعتماد قرار گرفتن ،برای تکیه کردن ،ویا تبدیل شدن به یه شنونده خوب ،شاید گاهی اوقات یه حامی و هرکسی که جای خالیش به شدت تو زندگی افراد حس بشه ،و نهایتا من حاضرم برای دوستانم تبدیل بشم به چنین شخص کمیاب اما ارزشمندی!