وقتی این جمله رو دیدین شما هم عجیب احساس همدردی کردید درسته؟
مطالعات جدید نشون میدن که تمرکز انسان ها برای خوندن یک کتاب تا انتها یا یک مطلب بلند به پایین ترین حد ممکن خودش رسیده و این یعنی چی؟ یعنی باید بترسیم از چند سال آینده!
یکسالی میشه که همه این علائم رو دارم و وقتی از بقیه میپرسم با تاسف تایید میکنن که اون ها هم مبتلا به هستن و تلاش هاشون برای رهایی نتیجه ای نداره و اگر چند وقتی موفق میشن بازم برمیگردن به حالت قبلی. مثل اینکه گوشی موبایل مدام دم دستمونه و اگر چند متری باهامون فاصله داشته باشه خیلی زود میاریمش پیش خودمون. یا چک کردن الکی صفحات مجازی مون به امید اینکه خبری شده باشه یا کسی بهمون پیامی داده باشه ... و اما خوب میدونیم که توی پنج دقیقه هیچ اتفاق خاصی نیوفتاده و قرار نیست چیزی رو از دست بدیم.
من دیگه قصد ندارم حرف مادر و پدرم مبنی بر اینکه" همش تقصیر این گوشی هاست" رو انکار کنم و کاملا میپذیرم و براش فکت علمی میارم، ماها اعتیاد پیدا کردیم! باورش تلخ باشه یا نه این حقیقته که تو دنیای امروز و عصر تکنولوژی مضخرفی که توش زندگی میکنیم ما برده اون شدیم و نه تکنولوژی در خدمت ما.
میدونم، همه مون میدونیم...
انقدر تلاش کردم و نشد که خسته شدم از مقاومت کردن!
یه مدت برای اینستاگرامم تایمر گذاشتم. شاید باورتون نشه اما فقط دو روز بهش پایبند موندم و هربار تایمشو بیشتر میکردم. از ده دقیقه در روز شد نیم ساعت، بعدش شد یک ساعت، بعد دو ساعت و امروز که از نوتیفش خسته شدم تغییرش دادم به چهار ساعت :)
دروغ چرا از این میزان سست اراده بودنم در مقابلش دیگه حتی اعتماد به نفسمم از دست دادم، یه جمله هایی به ذهنم میرسن که دوست ندارم بشنومشون و انکار کردن تا الان بهترین راه بوده.
خلاصه شعاری نمیدم که خودمم نتونم بهش عمل کنم فقط امیدوارم دانشمندا و محققین یه راهی برای معتادین مدرن این صده پیدا کنن.