من همیشه همون کسی بودم که تو موقعیت های به شدت دلهره آور و سرشار از اضطراب ، آرامش خودمو حفظ می کردم و چیزی نمی تونست به این راحتیا بهمم بریزه .
اما امسال امتحانات دانشگاه اونقدری سخت گذشتن که باورم نمی شد فقط در حد امتحان برام اهمیت داشته باشن! هزاران بار و هزاران بار به خودم تاکید می کردم این چیزی نیست و اهمیتیم نداره اگر ازش موفق بیرون نیای و اتفاق خاصیم قرار نیست بیوفته . با تمام این احوالات دربرابر یه چیز تو کل زندگیم به طرز وحشتناکی احساس ضعف و ناتوانی می کردم و اونم " صداهای مغزم " بود ...
اگه اینجور بشه چی ؟ اگه اونجور بشه چی ؟ اگه طوری که تو میخواستی پیش نره ، اگه موفق نشی ؟ اگه همه چیز بدتر بشه ، اگه ... اگه و اگه ... گاهی اوقات به خودم میامو می بینم ناخوداگاه دارم اشک میریزم به دلیل اون اگه و اما هایی که توشون غرق شدم و تمام توان منو برای ادامه دادن یه کاری ازم گرفتن و من با یه ترس غیر طبیعی که کنترلش از دستم در رفته ، مواجه شدم .
نمیدونم اسمش تو روانشناسی دقیقا چیه ،وسواس ذهنی ؟ یا کمالگرایی ؟ انرژی منفی ؟... اما به هرصورت این قضیه خیلی آزارم میده . ای کاش گاهی اوقات می تونستیم کلید صداهای ذهنمونو فشار بدیم و از شر تمام اون مضخرفاتی که داره درباره بدترین اتفاقات و پایان های ممکن سرهم می کنه ، خلاص بشیم .
کتاب چگونه کمالگرا نباشیم تا یه جاهایی تونست کمکم کنه و با خوندنش یه مقداری سعی کنم هدف گرایی رو کنار بگذارم و از مسیر رسیدن بهشون ،لذت ببرم .کاری که برای یه کمالگرا به شدت سخت و نشدنی به نظر می رسه چون همیشه احساس می کنه تمام اون مقدار تلاشی که لازمه رو نداشته یا خیلی جاها کم کاری کرده و به اندازه کافی خوب نیست .
به هرحال خیلی خوب میشه اگر چیزی بتونه یه روزی صداهای اضافه مغزمونو خاموش کنه تا بتونیم در سکوت و آرامش به راهمون ادامه بدیم !