پوشاک مردم تهران قدیم
از زمانی که آقامحمدخان قاجار مقر حکومتی خود را در سال 1202 در نزدیکی ری قرار داد و تهران را به پایتختی برگزید، تهران قدیم موقعیت و اهمیت کنونی خود را به دست آورد. در اوایل قرن سیزدهم "یاقوت حموی"جغرافیدان معروف، در کتاب "معجم البلدان" از آبادی کوچکی در نزدیکی ری به نام تهران، با درختان زیاد، نام میبرد.
به هرحال پوشاک قاجاریه دو دوره جداگانه را شامل میشود: دوره اول، دورهای است که هنوز ارتباطات با دول خارجی توسعه نیافته بود و دوره دوم، دورهای است که با آمدن تجار و سیاحان اروپایی به ایران و سفر ناصرالدین شاه به اروپا آغاز میشود که باعث تحول بینظیری در پوشاک مردان و زنان میشود.
به گفته "یحیی ذکا" مردم تا مدتها از تاریخ لباس ایران، فقط این اندازه میدانستند که، ناصرالدین شاه، پس از سفر به فرنگ شلیته و تنبان را برای زنان درباری سوغات آورد. البته در سال 1316 که موزه مردمشناسی تاسیس شد، لباسهای رجال، اشراف و اقلیتهای مذهبی ایران درآن موزه به نمایش درآمد و اطلاعاتی بیش از این در اختیار مردم نبود.
هنگامی که "سرهنگ گاسپار دروویل" G.Drouville در شروع دوره قاجاریه (1812م.1212هـ.ق.)، 140 سال بعد از سفر "شاردن"، به ایران سفر کرده بود، هنوز پوشاک عهد زندیه مرسوم و متداول بود. او درباره پوشاک زنان مینویسد:
دستار آنها پارچهای از شال کشمیری است که با مهارت تمام پیچیده و با مروارید و جواهرات گوناگون آراسته شده است.
...پیراهن بانوان ایرانی به مانند پیراهن شوهرانشان بسیار کوتاه و بدون یقه و سینه باز است که با دکمهای زرین و مرواریدنشان به گردن بسته میشود. پارچه پیراهنها از ابریشم ظریف گلدوزی شده میباشد و دور یقه آن را دو یا سه ردیف مروارید کوچک میدوزند. زنان نیز به مانند مردان، پیراهن را بر روی شلوار میکشند.
چاپکین از چپ به راست رویهم افتاده میشود و در سمت راست با دکمه بسته میشود. بلندی دامن لباسها، به مرور زمان تغییر مییابد. طبق نقاشیهایی از ایران قدیم، چنین بر میآید که لباس آنها سابقا بسیار بلند بوده و تا پنجه پا میرسیده است. ولی، رفتهرفته، دامن لباسها کوتاهتر شده و به صورت نیمتنههایی که حتی به زانو هم نمیرسده، در آمده است.
بر روی پارچه این لباسها که از زربفت گرانبها با حاشیه و گلدوزیهای زیبا بود، گاهی دانههای مروارید و الماس بر آنها میدوختند.
جنس پارچه شلوار زنان، به مانند شلوار مردان بسیار متفاوت است. معمولا شلوار، از پارچههای زری یا ابریشم دوخته میشده که بیشتر با مرواریدهایی مزین میشد. (که اغلب آستر و لایی در شلوار، همان پنبهدوزی کردن، آنها را به صورت دو ستون بیریخت و مسخره در میآورد، چنین شلوارهایی در ایران مدروز بود و هرچه پارچه شلوارها بیشتر باد میکرد، حکایت از تشخص صاحب آن میکرد.)
زنان ایرانی، کفشهای راحتی از مخملهای گلدوزی شده و مزین به طلا و ابریشم به پا میکردند، آنها به هنگام خروج از خانه، خود را در چادر میپوشاندند. چادری نخی سفید با دامنی گرد. چادر را با قیطان، و صورت را با روبنده، بر سر و گردن نگاه میداشتند.
در حدود 70 سال بعد از "دروویل"، "دیولافوآ" به ایران آمده و درباره پوشاک بانوان قاجار چنین نوشت:
زن صاحبخانه که به نظر میرسد 25 ساله است چارقد ابریشمی سفیدی بر سر دارد که با سنجاق بر سر بسته است. مقداری از گیسوانش را مانند منگوله ابریشمی در روی پیشانیاش ریخته و بقیه را بافته و به پشت سر انداخته است. از پارچه بنارسی و ابریشمی، پیراهن گاز نازکی پوشیده که در جلو چاک دارد و سینه و پستانهایش را معلوم میسازد که تا زانو میرسد. سایر زنان به همین طریق لباس میپوشند؛ مگر زنان مسن تنبانهایی از مرغال و چلوار سفید به تن دارند که دامن آنها تا به زانو میرسید.
30 سال بعد از "دیولافوآ"، "رنه دالمانی"، درسال 1307 به ایران میآید و مینویسد: لباس مردان و زنان، معمولا پارچه پنبهای به رنگ آبیتیره است. که قد آن بالای زانو است. چارقد آنان نیز شطرنجی سفید و آبی، از بافتههای خودشان است.
...سپس مینویسد: زنان در خانه (به تقلید از رقاصههای اروپایی) دو یا سه زیر جامه کوتاه میپوشند. با نیمتنهای به نام یل زردوزی شده و آستین بلند. سرآستین آنها مثلثی شکل برگشته است.
او مینویسد: لباس بیرونی زنان بسیار زشت است. زن ایرانی هنگام خروج از منزل باید چاقچور بپوشد. چاقچور شلوار بسیار گشادی است که در مچ پا تنگ میشود و جورابی پارچهای به آن متصل است. زنان به علاوه چادر سیاهی که تمام بدن را میپوشاند به همراه روبنده دارند.
علاوه بر "منتسکیو" در "نامههای ایرانی"، بسیاری از مسافران خارجی، مثل "بنجامین"، از روبنده و چاقچور و چادر اظهارنظر کردهاند که، شاعران چگونه میتوانستند آنقدر درباره جذابیت و زیبایی چشمها، ابروان و بدن زنان شعر بسرایند در حالی که قادر به دیدن آنها نبودند؟! خانم "کارلا سرنا"، از مشاهده تصویر زن بدون سربند و با بازوان برهنه، در حمام عمومی به شدت تعجب کرده است!
"رنه دالمانی" درباره پوشاک اشراف و اعیان و نحوه زندگیشان مینویسد: زنان ثروتمند، معمولا در خانه عرقچین گلدوزی شده و جواهرنشان بر سر میگذارند و جغههایی مرصع از جواهر یا جغههایی از پرطاووس یا پرهای زیبا برای آرایش به کار میبرند. برخی هم نوارهای رنگی یا مسکوکات طلایی به پیشانی میبندند.
"رنه دالمانی" مینویسد: کفشهای بانوان ایرانی متحدالشکل است. تمام آنها بدون پاشنه و نوک برگشته، با زیر پاشنهای از چوب باروکش چرمی میباشند. با قطعات استخوان و مفتولهای مسی مزین شدهاند و به سختی با آن راه میتوان رفت. این کفش شبیه کومغ خراسانی است.
در دوره قاجار، عرقچینهای کوچک و مرواریددوزی در لباس زنان دیده میشود و مردان شلوارهای بلند میپوشیدند.
در دوره ناصرالدین شاه لباسهای ایرانی از فرهنگ اروپا تاثیر بیشتری میگیرند.
دستمال گردن، فکل، پیراهنهای یقه بلند و کفشهای اروپایی در لباسهای این دوره دیده میشود. کلاهها تغییر میکند.
در پالتوها از خز و پوست استفاده میشود. لباس زنان تغییر میکند. تنبان و شلیته کوتاه و پرچین که از دربار قاجار شروع میشود و عمومیت مییابد. در این دوره چادرهای مشکی و کاربرد رنگهای تیره رواج مییابد و روبندهای مختلف استفاده میشود.
در کتاب "جعفر شهری"، "طهران قدیم"، به تفکیک لباس و زیورآلات مرد و زن را بدینگونه شرح میدهد که:
فرم لباس مردان طهران قدیم
لباس مردان مرکب بود از عبا، قبا، ارخالق، مرادبگی (قبایی با یقه بسته و لبهدار مانند فرنج نظامیان)، سرداری، شلوار ماهوت یا دویت سیاه ساده و شال یا کمربند، کلاه نمدی یا پوستی، گیوه یا کفش و نعلین بیبند و پیراهن از چلوار یا کتان یا متقال یا کرباس با یقهای که از سرشانه باز میشد که در زیر بدون عرقگیر میپوشیدند و زیرجامهای از نوع پارچه پیراهن که اعیان و خواص در زیرشلوار به پا میکردند و به خصوص هر دو جنسشان از پنبه و کتان بود و از اسباب جیب؛ چاقو و پاشنهکش و جام برنجی کوچک و بعضی زنجیر یزدی و تسبیح و انگشتری نقره عقیق یا فیروزه که در جیب و دست میداشتند؛ چاقو برای پارهکردن هندوانه خربزه و خوردن میوه و ناخنگیری به کار میبردند و پاشنهکش به کار به پاکشیدن کفش و گیوه بیبند دهن تنگشان میآمد و ضمنا که با آن ته هندوانه و پوست خربزه و مانند آن تراشیده خیار آبتراش میکردند و جام برنجی مخصوص دوغ و شربت و آب و عرق شرابخوریشان بود و در دفع اجابت مزاج کنار کوچه! و زنجیر یزدی جهت راندن مرکب و دعوا مخاصمات و تسبیح جهت ذکرگفتن یا تشخص نشاندادن یا بازیچه و انگشتر عقیق و فیروزه که عقیق گناهشان را آمرزیده فیروزه گشایش کار و وسعت رزقشان میآورد.
لباس زنان طهران قدیم
البسه زنان عبارت بود از تنکه پاچهدار چلوار یا حریر یا اطلس تا بالای زانو که در زیر میپوشیدند و شلوار تنگ مخمل و ماهوت، اکثرا از رنگهای زنده سبز، زرد، نارنجی، آلبالویی، چمنی با چاک بغل نوار دوخته که بر روی آن و شلیته که روی آن میکشیدند.
پیراهن کوتاه یقه بسته یا یقه گلابی که به تن روی شلیته کوتاه یا شلیته بلند که روی شلوار کشیده و با آن کفلها را بزرگتر ساخته بودند، میانداختند و یل که نیمتنهای از ماهوت یا ترمه یا مخمل یقه بسته گلدوزی و ملیلهدوزی و زردوزی شده با آستینهای دهان تنگ یا دهان گشاد و دهان اژدری جوراجور، طبق سلیقه و سفارش یا ساده بود که زمستانها پوشیده روی شلیته کوتاه یا شلوار میکشیدند ونیمتنههایی نازکتر از اطلس و حریر و مثل آن، که دالبرهایی به پایین تنه و سوزندوزیهایی لطیف در یقه و سینه و جلو دامن آن میدادند و تابستانها میپوشیدند. با تغییراتی مختصر و سلیقه به کاربریهای مختلف درحد حفظ فرم اصلی آن که از حیث زیبایی و خوبی و استحکام پارچه و رنگ ثابت آن میتوانست علاوه بر آبرومندترین پوشش برای صاحب آن دختر و دختر او را نیز کارساز بشود و دختران و نوادگان آنها به قول امروزیها (دمده)نشده از فرم نمیافتاد، بدانگونه که اکنون نیز در بعضی بغچه رختهای خانوادههای قدیمی یافت شده هر آینه پوشیده شود از بهترین البسه زنانه و زیباترین پوششها به شمار میآمد، با فایده عدم تغییر و تجدید و آسودگی از تشویش (دفرمه)شدن هر ماهه و هر ساله و صرفه پول و وقت و عدم اختلاف خانوادگی و تحقیر و تخفیف همگنان، چه هر کس را از اینگونه لباس اگر چه از زمان عروسیش باشد در بغچه باقیمانده عمری در مهمانیها و برابر سر و همسر خریدار آبروی و رافع حاجت میگردید.
چارقد و چاقچور و حنا
چارقد پارچهای از تور و حریر گلدار و ساده و ململ بود از یک ذرع پارچه به طور مثلث بریده یا به روی هم تازده که به سر نموده زلفها را از بالا و دو طرف در زیر آن مرتب کرده از زیر گلو سنجاق میزدند و دستکهای آن را از جلو بر روی سینه انداخته به دو سرشان زیورآلات میآویختند. زیورآلاتی از منگولههای زیبا با سکههای طلا و نقره دستهدار و بر دو طرف یا جلوی آن گل طلا، یا گل یاقوت و فیروزه میزدند و سنجاق زیر گلو که ساده و معمولی یا نقره و طلای ته مروارید که در آرایشها و مهمانیها به کار میبردند و زنان مسن و معمولی که از گوشههای آن به جای کیسه و دستمال پول و خرده ریز دمدستی استفاده میکردند و در هر صورت وسیلهای که موهای سر را مرتب داشته صورت را گرد و با نقش و نگار لب و گونه و چشم و ابرو آن را نظرگیر مینمود.
چاقچور نیز پاپوشی از پارچه سیاه به جای جوراب برای بیرونرفتن از خانه و استتار پاها و ساقهای آنها بود با کفی تا مچ مانند جوراب و از آنجا با چینهایی که تمام ساق را پوشانیده و زیر زانو با گره بندهایی استوار میگردید، در این فلسفه که چین زیاد و گشادی آن اندام واقعی پای زن و چشم ناپاک را بر ارزیابی آن میپوشاند! در این توضیح که زنها در خانه چیزی به اسم جوراب نمیشناختند همچنان که لباسی به نام زیرپوش نمیداستند، اما به جای جوراب برای زینت پا حنا به کار میبردند که با آن کف و ناخنهای پاها را رنگ نموده طلایی و زعفرانی میکردند و ناخنها و کف دستها را با آن رنگین نموده با گل و برگهایی که به بعضی از نقاط آن میدادند دلربا میساختند. حنایی که برای زینت دست و پا سابقه دیرینه داشته،... .
طلا و جواهر طهران قدیم
پیرایههای دیگر زنان عبارت بود از انگشتری که مطابق شأن و موقعیت خود بر دست راست میکردند و دستبندی از طلا به گونههای مختلف و زیادتر از سکه که بر دو دست مینمودند و گوشواره که به گوشها میآویختند و خفتی که از سکه یا آویز، از طلا و جواهر به گردن میبستند و سینهریز از سکههای بزرگ طلا یا گل و برگهای طلای جواهرنشان که بعد از خفتی بر روی نیمتنه یا یل و مثل آن میانداختند و سکهها و گل و سنجاقهای طلا و جواهر که بر سر و سینه و زیر گلو و سرآستینها و پایین دامن و دمپاچههای شلوار میآویختند و خلخالهایی از نقره یا طلا که به مچ پاها میبستند.
منابع و مأخذ
1-شهری,جعفر-طهران قدیم-ج4-تهران-معین-1371چ چهارم
2-پولاک,یاکوب ادوارد-سفرنامه پولاک-ترجمه کیکاووس جهانداری-تهران-خوارزمی-1361
3-دالمانی,هانری رنه-ازخراسان تابختیاری-دوجلد-تهران-نشرطاووس-1378
4-دیولافوآ,ژان-سفرنامه دیولافوآدرزمان قاجاریه-تهران-خیام-1361
5-شهشهانی,سهیلا-پوشاک دوره قاجار-تهران-فرهنگسرای میردشتی-1396چ اول
6-سرنا,کارلا-آدم هاوآیین هادرایران-ترجمه علی اصغرسعیدی-تهران-زوار-1362
7-بنجامین,اس.جی.دبلیو-ایران وایرانیان عصرناصرالدین شاه-ترجمه حسین کردبچه- تهران-جاویدان-1363
8-غیبی,مهرآسا-8000سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی-تهران-هیرمند-1384-چ اول
9- جانزاده,علی-طهران قدیم ازنگاه سیاحان وخاورشناسان جهان- تهران-علی جانزاده-1388-چ اول
10-یاقوت حموی-معجم البلدان-مترجم علینقی مهرپرور-تهران-سازمان میراث فرهنگی کشور-1380
11-ذکا,یحیی-نگارزن(تاریخ مصورلباس زن درایران)-تهران گرانیکا-1352-چ اول
12-ذکا,یحیی-لباس زنان ازقرن سیزدهم تابه امروز-تهران-اداره کل هنرهای زیبا-1346
13-ضیاپور,جلیل-پوشاک زنان ایران-تهران-وزارت فرهنگ وهنر-1348
14-ضیاپور,جلیل-پوشاک ایرانیان ازچهارده قرن پیش تاآغازدوره پهلوی-تهران-وزارت فرهنگ وهنر-1349
15-ضیاپور,جلیل-پوشاک زنان ایران ازکهنترین زمان تاآغاز-تهران-وزارت فرهنگ وهنر-1347
16-ضیاپور,جلیل-زیورهای زنان ازآغازتاامروز-تهران-وزارت فرهنگ وهنر-1349
17-ثاقبی ,حسین-نمایش لباس ایران؛ازهزاره سوم پیش ازمیلادتادوران قاجار-مجله صنعت حملونقل-ش881
18-دایره المعارف بزرگ اسلامی-ج14-بخش پوشاک
19-دانشنامه جهان اسلام-ج5-فصل پوشاک
20-دزی,اینهارت-فرهنگ البسه مسلمانان-ترجمه حسینعلی هروی-تهران-بنگاه ترجمه ونشرکتاب-1359
21-گدار,آندره-هنرایران-ترجمه بهروزحبیبی-تهران-نشردانشگاه شهیدبهشتی-1377
22-مشیرپور,میرمحمد-تاریخ تحول لباس درایران ازآغازتااسلام-مشهد-زوار-1345
23-بهنام,عیسی-تاریخ لباس درایران-مجله سخن-دوره سوم-مهر1325
24-بهنام,عیسی-لباس مردم ایران درقرن13هجری-مجله نقش ونگار-ش6-دوره دوم-بهار1338
25-شریعت پور,سیدحسام الدین-اروپاییهاولباس ایرانیان-تهران قومس-1372-چ اول
26-GASPARD DROUVILLE-Voyage en Perse 1812-1813