همیشه تلفظ صدای R در زبان فرانسه، به خاطر صدای خاصش، برام مایه کنجکاوی بود، و حتی میتونه باعث سردرگمی غیرفرانسهزبانان بشه.شاید به نظر فرانسویها، این صدا شبیه صدای R در زبان آلمانی باشه. اما آیا واقعاً اینطوریه؟ من قصد دارم در این مقاله به این سوال هم جواب بدم. اما قبل از هر چیز، باید توجه داشت که در این مقاله منظور از فرانسه، عمدتاً زبان فرانسه معیار است.
برای توضیح صدای R، ابتدا به تعریف همخوان میپردازیم:
همخوان (صامت یا حرف بیصدا)، صدایی است که از انسداد یا اختلال در جریان هوا در جایی میان چاکنای و لبها ایجاد میشود. همخوانهای مختلف، بسته به نحوهی بیان (شیوه تولید) و همچنین نقطهی بیان (جایگاه تولید) ایجاد میشوند. بهعنوان مثال، صدای T(/t/) و صدای P(/p/) شیوه تولید یکسانی دارند. با توجه به اینکه هر دو همخوان انسدادی هستند، اما جایگاه تولیدشان متفاوت است (یکی دندانی و دیگری لبی است). برعکس، صدای T (/t/) و صدای S(/s/) شیوه تولید یکسانی ندارند (یکی انسدادی است و دیگری سایشی)، اما از نظر جایگاه تولید، یکسان هستند (هر دو همخوان دندانی هستند). از آنجایی که شیوهها و جایگاههای مختلف تولید، نزدیک یکدیگر هستند، همخوانها میتوانند در طول زمان تغییر کنند و منجر به تکامل واج شوند.
سیر تکاملی یک صدا، معمولاً به دلیل تغییر در شیوه تولید و یا جایگاه تولید آن است. اگر این سیر در R فرانسه تا این اندازه متفاوت است، به این دلیل است که این دو تغییر به طور متوالی در مورد آن اعمال شده است.
لاتین یک همخوان لرزشی لثوی واکدار بود و مانند R دوبل زبان اسپانیایی در « Perro » تلفظ میشد. «لرزشی»، شیوه تولید و «لثوی» جایگاه تولید این R است.
بشنوید : تلفظ « Perro » توسط مرد اسپانیایی
این صدا معمولاً در زبانهای اسپانیایی، ایتالیایی یا پرتغالی، پس از یک مرحلهی سادهسازی، تبدیل به یک همخوان زَنِشی شده است، یا همان R لرزشی کوتاه، مانند کلمه « Pero » در اسپانیایی یا کلمه « Manera » در ایتالیایی. به این R، اصطلاحاً «R لرزشی» نیز گفته میشود که این نامگذاری اشتباه است، زیرا تنها یک «ضربه» شنیده میشود، در حالیکه R لرزشی چندین ضربه تولید میکند.
بشنوید : تلفظ « Pero » توسط مرد اسپانیایی
در زبان فرانسه، R لرزشی لاتین چند مرحلهی دیگر از سیر تکاملی خود را طی کرده است.
از قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی، R فرانسه که تا آن زمان به صورت /r/ ادا میشد، تکامل شگفتانگیزی را آغاز کرد که طی یک دوره، صدای R به صدای /z/تبدیل شد... بله، صدای Z ! در دورهای دیگر، طی یک مرحلهی میانی بین /r/ و /z/، صدای R تبدیل به /ð/ شد که همان صدای TH در زبان انگلیسی در کلمهی « the » است. گاهی نیز صدای R تبدیل به صدای L(/l/) میشد.
با اینحال، در این دوران «صحیح صحبت کردن» رواج یافت و گرامر از اعتبار زیادی برخوردار شد. بر این اساس، با تبدیل R به /z/، زبان، زبان کوچه بازاری، و در نتیجه سرخورده و پست تلقی میشد. نخبگان پاریسی در آن زمان بر روی R لرزشی (در حالت تصحیح افراطی) اصرار داشتند، زیرا که به نظر آنها اینگونه اصیلتر و خالصتر میبود. اما مشکل آنجا بود که R لرزشی قدیم /r/ در جامعه رنگ باخته بود و زمانی که حتی بزرگان فرهیخته سعی کردند تا این صدا را بازتولید کنند، نتوانستند. در نتیجه، R دیگری از دل آن پدید آمد و به جای آن گسترش یافت.
با توجه به ظهور R پشتی نرمکامی در جامعه فرهیخته پاریس قرن هفدهم، به نظر میرسد که این محافل در تلاش بودند تا R سنتی را که در حال ناپدید شدن بود، احیا کنند. اما موفق نشدند تا نوک زبان را طوری بهدقت بلرزانند تا ارتعاش لازم ایجاد شود. در نتیجه، این انتهای زبان است که بطور ناخودآگاه به لوزه کامی نزدیک میشود تا حرکت تولیدیِ نوک لغزان را جایگزین کند.
ژرژ استراکا
این جهش واجشناختی نسبتاً قابلتوجه در گویش پاریسی، قبل از اینکه در قرن نوزدهم در بیشتر نقاط فرانسه گسترش یابد، در قرن هفدهم رخ داد. به دنبال این جهش، R فرانسه شیوه تولید خود را تغییر نداد و همچنان یک همخوان لرزشی باقی ماند؛ یعنی با ارتعاش یک اندام آواساز در برابر اندام دیگر تولید شد، اما جایگاه تولید آن تغییر کرد و از یک همخوان لرزشی لثوی، تبدیل به همخوان لرزشی ملازی شد؛ یعنی به جای تولید این لرزش از طریق نزدیکیِ نوک زبان به سختکام، از برخورد زبانک به پشت زبان ارتعاش به وجود میآید.
بشنوید : تلفظ « Rat » توسط مرد فرانسوی
بشنوید : تلفظ « Rat » توسط مرد فرانسوی (همخوان R در اینجا بیواک است)
این همخوان جدید، تغییری در فهم زبان فرانسه به وجود نیاورد، زیرا همان لرزش را داشت. اما با این حال، یک نوآوری بزرگ بود. این R لرزشی ملازی، تا قرن نوزدهم معیار باقی ماند و بسیاری از بردارهای معیار (با توجه به ظهور فرهنگ لغتهای روزافزون!) همچنان آن را در قرون بیستم و بیستویکم معیار میدانستند. بهعلاوه، این R هنوز هم در میان بسیاری از گویشوران وجود دارد، هرچند تا حد زیادی با آن R که به دنبال تکامل دوم ظاهر شد، جایگزین شد.
همخوانهای لرزشی نیاز به تلاش کلامی قابلتوجهی دارند و به طور طبیعی با گذشت زمان تضعیف میشوند. این تقلیل در زبان فرانسه، تبدیل همخوان لرزشی ملازی به همخوان سایشی ملازی را به دنبال دارد. همانطور که متوجه شدید، این بار شیوه تولید تغییر کرده است : دو همخوان جایگاه تولید یکسانی دارند، اما نوعشان فرق میکند. ضمناً متوجه خواهید شد که در اینجا هیچکدام از لرزشهای یک همخوان بهاصطلاح «لرزشی» شنیده نمیشود.
بشنوید : تلفظ « Riz » توسط مرد فرانسوی
هر یک از این تکاملها، تفاوت صدای کوچکی ایجاد کرده است : دو R اول که در زبان فرانسه به کار گرفته شد، یک واجگاه مشترک داشتند، درست مثل دو R آخری. اما این واجگاه مشترک دیگر یکسان نیست و R کاملاً جهش یافته است.
در عرض چند قرن، R لاتین که برای بیش از هزار سال در زبان فرانسه دوام یافته بود، به طور کامل «تحریف» شد. R سایشی، دیگر یک همخوان لرزشی نیست و حتی کمتر از قبل لثوی است. با این حال هنوز یک چیز مشترک با R لاتین دارد : هر دو همخوان از نوع ر-گونه هستند، به عبارت سادهتر «از نوع R». اما باز برای چه مدت زمان دیگری قرار است اینگونه باقی بماند؟
ما در طلوع سومین تکامل R فرانسه قرار داریم، حتی شگفتانگیزتر از باقی تکاملها که ممکن است آخرین وجه اشتراک بین R فرانسه و R لاتین (که همان همخوانهای ر-گونه هستند، و یا همخوانهای بسیار کوتاه) را از بین ببرد. در واقع، تکامل یک زبان هرگز متوقف نخواهد شد. خلاصه، R فرانسهی روزگار ما، یک همخوان بسیار ناپایدار و تغییرپذیر است که تاکنون تجربهی واریانتهای محیطی زیادی را دارد؛ یعنی وابسته به صداهایی است که اطراف آن را احاطه کردهاند. ناگفته نماند که دو R تولید شده در هر یک از دو تکامل که در مقاله بررسی شد، هنوز همزمان با هم وجود دارند؛ به عنوان مثال، R معمولاً بعد از /t/، /p/ یا /k/ به [χ] تبدیل میشود. چنانچه کلمات « Proie »، « Trois » و « Croix » را تلفظ کنید، متوجه خواهید شد که صدای آنها قویتر از تلفظ کلمه « Roi » است.
بشنوید : تلفظ « Croix » توسط مرد فرانسوی
در میان انبوه واریانتها، یکی هم هست که برای برخی گویشوران، ویژگی ر-گونه را از Rحذف میکند. حتی گفتن آن نادیده گرفته میشود، زیرا در حالت شدید، آن را به واکه (مصوت) تبدیل میکند. آنقدرها هم که فکر میکنید، عجیب نیست. هنگامی که همخوانی در مدت زمان زیادی استفاده میشود و یا به اصطلاح «فرسایش مییابد»، این انسداد یا اختلال در جریان هواست که تضعیف میشود و گاهی تا جایی پیش میرود که بطور کامل ناپدید میگردد. با این حال، اگر مقدمه را خوانده باشید، میدانید که دقیقاً همین انسداد یا آشفتگی است که صدا را به همخوان تبدیل میکند و بدون آن، صدا، واکهای بیش نیست!
این واریانت دارای دو شکل اصلی است :
این شکل از R، از تبدیل R سایشی ملازی به یک همخوان ناسوده ملازی تشکیل میشود. همخوان ناسوده، همخوانی است که آشفتگی بسیار کمی در جریان هوا ایجاد میکند؛ مانند /w/ در « oui » یا /j/ در « yeah ». به آن « نیمواکه » نیز گفته میشود، زیرا تقریباً در مرز بین آنچه همخوان را از واکه مشخص میکند، قرار دارد. اما R هنوز هم یک همخوان ر-گونه است، اما در حالت افراطی.
بشنوید : تلفظ « Reine » توسط مرد فرانسوی
این صدا هیچ نشانهی آوایی اختصاصی ندارد؛ لذا مانند بالا، میتوان آن را به روشهای مختلف با حرکتگذاری نوشت.
در آن سوی مرز همخوان و واکه، R فرانسه یک واکه پیشباز مرکزی است. همه اصطلاحات فنی تغییر میکنند، اما باز هم تفاوتهای آکوستیک (شدت صدا) ناچیز است.
این صدا به طور اتفاقی ادای حرف A در زبان فرانسه است. تنها تفاوت آن، این است که A فقط یک واکه است، در حالی که R آوازی یک نیمواکه است که بخش دوم یک واکه مرکب را تشکیل میدهد. این واریانت، عموماً محیطی است، یعنی R به شرطی تبدیل به واکه میشود که بعد از واکه دیگری قرار گیرد. این دو واکه با هم یک واکه مرکب (آواگروه) را تشکیل میدهند. در این صورت، « Père » تقریباً به « Péa » تبدیل میشود. این شکل از ادای R در محیط یکسان در زبان آلمانی نیز معیار است، مثلاً تلفظ « Der » میشود /dɛɐ̯/، یا همان « Déa ».
بشنوید : تلفظ « Der » توسط زن آلمانی
در این گوناگونی انواع R، بدیهی است که زبان فرانسه جهش بعدی خود را آغاز کرده است. در واقع، ما درون این جهش قرار داریم بدون اینکه از آن آگاه باشیم. اکنون انتخاب بر اساس دو عامل انجام خواهد شد : محیط صدا (یعنی صداهایی که آن را احاطه کردهاند) و انواع گویش.
در واقع، صدای R، بسته به اینکه کجای کلمه باشد، تغییرات یکسانی نخواهد داشت. در زیر، در مورد تغییر آن پس از واکه، به عنوان مورد خاص، صحبت خواهیم کرد. قوانین تکاملی برای محیطهای دیگر متفاوت خواهند بود. به عنوان مثال :
بشنوید : تلفظ « Ministre » توسط زن فرانسوی
بنابراین، میتوان گویشهای تلفظ R را در سدههای آینده به خوبی پیشبینی کرد :
مثلاً کلمه « Père » بسته به منطقهی جغرافیایی میتواند به شکلهای « Péa » یا « Pya » (آواسازی)، « Pè » و یا حتی « Pèè » (کوتاهشدگی R با/بدون کشش جبرانی واکه)، یا حتی حفظ R ر-گونه و یا تقویت آن، ادا شود. زیرا همانگونه که بنیانگذار گفتار درمانی فرانسه میگوید :
چندشکلی R نشان میدهد که این همخوان ناپایدار و در حال تکامل است.
سوزان بورِل-مِزونی
تمامی این تحولات حدس و گمان هستند، اما غیرممکن نیستند و امیدوارم شما هم مثل من هیجانزده باشید تا انتخاب نسلهای بعدی را ببینید.
اینطور نیست. زیرا « R فرانسه » چندان هم که فکر میکنیم فرانسوی نیست. در بخشهای بزرگی از اروپای غربی، از R پسکامی استفاده میشود که زبانهای فرانسوی، آلمانی، هلندی، دانمارکی، سوئدی و نروژی از جملهی آن است. حتی در نورثامبریا (منطقهای در شمال انگلستان کنونی) این R وجود داشته است، در جایی که یک ویژگی گویشی زبان انگلیسی بود که به نام نورثامبرین شناخته شده و به زبان امیلیان در ایتالیا به کار رفته است.
بنابراین اگر این گزاره درست باشد که R پسکامی اساساً ژرمنی است، زبان فرانسه آن را از آلمانی نگرفته است. در بسیاری از نقاط اروپا این R به طور مستقل ظاهر شد و نفوذ آن به دنبال زبانهای معتبر بود. حتی این احتمال وجود دارد که R پسکامی آلمانها، به دلیل اعتبار فرانسویهای پاریسی گسترش یافته باشد.
به منظور اجتناب از نوشتن یک مقاله ده هزار کلمهای، چند نکته پایانی را هم به عنوان جمعبندی بررسی میکنیم:
1. Straka, Georges. “CONTRIBUTION A L’HISTOIRE DE LA CONSONNE R EN FRANÇAIS.” Neuphilologische Mitteilungen, vol. 66, no. 4, 1965, pp. 572–606. JSTOR, www.jstor.org/stable/43342245. Accessed 28 June 2020.