ویرگول
ورودثبت نام
pinopiko
pinopiko
خواندن ۳ دقیقه·۱ ماه پیش

ساغر شکیبا ،انیماتور، طراح و کارگردان انیمیشن


ساغر شکیبا هستم انیماتور ، طراح و کارگردان انیمیشن که در اینجا قصد دارم چگونگی قرار گرفتن در این مسیر و تخصص ، خاطرات و تجربیاتم را در این زمینه با شما به اشتراک بذارم .


ساغر شکیبا چند سالشه ؟

من متولد اردیبهشت ماه 1351 هستم.


چطور شد که ساغر شکیبا این حرفه را انتخاب کرد ؟

من در یک خانواده پزشک در همدان متولد شدم پدرم دندانپزشک و مادرم متخصص زنان بودند و بالطبع پدر و مادرم دوست داشتند که دخترشان هم در رسته شغلی آنها تحصیل کند ولی ساغر شکیبا به دنبال دنیایی متفاوت از دنیای پدر و مادر بود چون وقتی خودش را شناخت دست به قلم بود و در حال طراحی شخصیت های کارتون های مورد علاقه اش بود و کارتون ها تمام دنیای ساغر شکیبا شده بودند .



خوب پدر و مادر این استعداد ساغر را جدی نگرفتند و فکر می کردند که هیجانات دوران کودکی است و به تدریج در مسیر رشد علاقه ام تغییر می کند و وارد دنیای پزشکی می شوم ولی غافل از اینکه با بزرگ شدن ساغر آرزوی او هم برای تولید انیمیشن بزرگ و بزرگ تر می شود و من پیوسته و بی وقفه طراحی می کردم و ذهن و دست خودم را قوی می کردم و در کلاس های اساتید شرکت می کردم تا اینکه به سنی رسیدم که باید در کنکور شرکت می کردم و اینجا بود که با مخالفت شدید خانواده ام برای انتخاب رشته هنر مواجه شدم در حالیکه من هیچ علاقه ایی به تحصیل در زمینه پزشکی نداشتم اما به رغم میل باطنی مجبور شدم که رشته پزشکی را انتخاب کنم ولی امیدی به قبول شدن نداشتم اما وقتی نتایج کنکور را دیدم شُکه شدم ساغر شکیبا قبول شده بود .

من ماندم و آرزویی که از کودکی در سر می پروراندم به ناچار در دانشگاه ثبت نام و در کلاسها شرکت کردم ولی سرکلاس به جای گوش دادن درس ، اساتید را در قالب شخصیتهای کارتونی طراحی می کردم .



یکی از این روزها یکی از همکلاسی هام متوجه شد و آن طرح را از زیر دستم کشید و به بقیه نشان داد و در کلاس همهمه ایی به پا شد . استاد عصبانی فریادی زد و جلو آمد که ببیند چه چیزی باعث آشفتگی کلاس شده ، دوستم طرح را از دست بچه ها قاپید که از چشم استاد مخفی کند که به ناگاه کاغذ از دستش رها شد و رقاص کنان در جلوی پای استاد به زمین نشست . تمام نفس ها در سینه حبس شده بود و بچه ها زیرچشمی همدیگر را نگاه می کردند و بعضی لبشان را گاز می گرفتند از ترس اینکه واکنش استاد چه خواهد بود .

استاد خم شد و کاغذ را از روی زمین برداشت و نگاهی به طراحی کرد و زیرچشمی نگاهی به بچه ها انداخت و دوباره نگاهی به طرح کرد و به یک مرتبه فریاد زد این کار کیست و با فریادش بچه ها 3 متر به هوا پریدند هیچ کس هیچی نگفت دوباره پرسید باز هم هیچکس چیزی نگفت اینبار استاد گفت اگر نگویید چه کسی اینکار را کرده نمره میان ترم همه تان را صفر می دهم بچه ها برگشتند به هم نگاهی انداختند و باز هم هیچکس چیزی نگفت ولی ایندفعه قبل از اینکه استاد حرفش را تکرار کند یواش از جایم بلند شدم و درحالیکه سرم پایین بود تته پته کنان گفتم کار من است .

استاد نگاهی به من انداخت و فریاد زد شکیبا بیا پای تخته من که ترسیده بودم ترسان و لرزان پای تخته رفتم و استاد ... (ادامه دارد)


ساغر شکیباکارتونطراحیانیمیشنکارگردانی انیمیشن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید