تمامی نبرد های بین ارن و راینر در طول این ۴ فصل
در دنیای سینما و هالیوود :
مرد عنکبوتی و ونوم ، بتمن و جوکر ، مرد آهنی و تانوس ، ثور و لوکی ، اسکورپیون و ساب زیزو ، هری پاتر و ولدمورد و ...
و در دنیای انیمه :
ایزوکو میدوریا و باکوگو ، کانکی کن و تسوکیاما ، شیل فانتوم هایو و آلیس ترانسی ، جابامی یومکو و کیراری ، سایتاما و گارو و ...
همه این زوج های قهرمان و ضد قهرمان ، همواره و همواره در مقابل هم بوده اند و ما برای دیدن دوباره ی جنگ میان این زوج ها ، لحظه شماری میکنیم ؛ اما وقتی از این زوج ها سخن میگوییم ، اوتاکو ها فقط یک زوج را میشناسند و آن هم ارن یاگر و راینر براون هست . دو فرد با دو قدرت متفاوت و اما یک ریشه ، دو فرد با دو انگیزه ی متفاوت ، دو فرد با شرایط متفاوت زندگی و دو فرد که آینده ی سرزمینش را بر دوش خودش میداند . اما برای نجات و محافظت از سرزمین مادری خود ، باید یکی را از صفحه ی روزگار محو کند ؛ اما آن یک نفر کیست ؟ کدام یک از این دو جنگجو زیر تیغ دیگری میرود ؟
پایان این جنگ ، با مرگ چه کسی مشخص میشود ؟ ارن یاگر یا راینر براون
اولین دیدار این دو تایتان برای جنگ با یکدیگر ، در قسمت ۹ فصل ۲ صورت گرفت که راینر و دوست دوران بچگی اش برتولت هوور ، قصد دزدیدن ارن و برگرداندن تایتان بنیانگذار به مارلی بود که در حین جنگ سخت و وحشتناکی بین تایتان مبارز و تایتان زره پوش رخ داد ،
که برنده ی آن با کمک تایتان عظیم الجثه ، تایتان زره پوش شد و آنها موفق به دزدیدن ارن و حرکت به سمت جنگل شدند .
پس از اینکه گروهان مکتشفین به فرماندهی اروین اسمیت ، توانستند ارن را از چنگ این دو تایتان مارلیایی در بیاوردند ،
ارن برای محفظت از میکاسا در برابر تایتان خندان ( مادر زیک یاگر ) توانست برای اولین بار ، قدرت غرش ( توانایی کنترل کامل تایتان های خالص ) را فعال کند ،
و از آن برای نجات خود و میکاسا استفاده کند و راینر و برتولت و یمیر را در بد مخمسه ای گیر بیندازد .
در همینجا ، فصل ۲ به اتمام میرسد و راینر و دوستانش به سمت مارلی حرکت و ارن و واحد ۱۰۴ را با سوالات گوناگونی در مورد کنترل تایتان ها رها میکنند .
رورارویی دیگر این دو جنگجو ، مربوط به قسمت های ۱۵ تا ۱۷ فصل ۳ میشود که در این جنگ ، چیز های زیادی تغییر کرده است :
ارن ، توانایی سخت سازی بدنش را بدست آورده ، نیزه های رعد ، به کمک ارن میایند و در نهایت تکنیک های مبارزه ای ارن ، بهتر و پخته تر از فصل ۲ شده است .
راینر هم دست خالی به این میدان مرگ نیامده است !
راینر اینبار به غیر از برتولت هوور ، همرزمان دیگر هم دارد که در این جنگ اورا همراهی میکنند :
جالب است بدانید که این دو تایتان ، همان دوستان دوران بچگی راینر در لیبرو هستند که پس از ۶ سال از اعزام راینر و دوتا از جنگجو های دیگر به جزیره ی پاردایس ، همدیگر را میبینند . در واقع راینر پس از شکستی که از ماموریت خود در پایان فصل ۲ خورد ، به مارلی گریخت تا آنجا برایش تصمیم بگیرند . سران و فرماندهان ارشد حکومت مارلی هم به راینر یک فرصت دیگر دادند که تایتان بنیانگذار را به خانه برگردانند و اینبار ، دوتن از اعضای واحد آموزشی سابق خود ، یعنی زیک یاگر و پیک فینگر را هم با خود به پارادایس ببرد تا شانس برد بیشتری داشته باشد .
اکنون ، در شیگانشینا ، جنگی سخت بین ارن و راینر شکل گرفته که آنها به شدت به مبارزه تن به تن مشغول شده اند .
ارن اینبار حسابی بروی سخت سازی بدنش ، حساب کرده و از آن برای این جنگ طاقت فرسا استفاده میکند .
پس از اینکه ارن به همراه دوستانش ، راینر را زمین گیر میکند ،
برتولت وارد بازی میشود و با تبدیل شدن به تایتان عظیم الجثه و ایجاد توده ی انفجاری عظیمی ، تمامی سربازان داخل مرز شیگانشینا را نابود میکند .
پس از این ، آنها دیگر فرصتی برای نبرد با همدیگر پیدا نکردند و راینر به کمک زیک و تایتان ارابه ، از شیگانشینا گریخت و شکست خود را پذیرفت . این شکست او، به قیمت از دست دادن یکی از قدرتمند ترین تایتان های خانواده ی ۹ نفره ی یمیر ، منجر شد و تایتان عظیم الجثه را از ارتش مارلی محروم و به گروه مکتشفین اضافه کرد .
چشم های خود را ببندید ، ۴ سال بعد ، چشمان خود را باز کنید و نگاه کنید و ببینید که چه مشاهده میکنید ؟
آیا این راینر همان راینر ۳ فصل پیش است ؟!
او دیگر آن راینر سابق نیست ؛ اکنون او برای هر ثانیه از به یاد آوردن خاطرات جنگ در شیگانشینا ، عذاب میکشد و هروز آروزی مرگ میکند . حتی کار او به خودکشی هم رسید که با دخالت فالکو ، ناکام ماند .
او دیگر به دنبال انتقام از ارن و درگیر شدنش با شیطان الدیایی ( لقبی که ویلی تایبر به ارن یاگر داد ) نیست . تنها چیزی که میخواهد یک زندگی دور از حاشیه و جنگ است و به گفته ی خودش ، آروزی مرگی با آرامش دارد .
از وضعیت ارن در این موقع ، سخن بگوییم ؛ او کجاست ؟ مشغول چه کاری است ؟ چه بلایی بر سر دوستان او آمده است ؟ هدفش بعد از گذشت این ۴ سال تغییر کرده است ؟ و ....
او ارن است . ارن یاگر ، فرزند یمیر ، جانشین الدیا و وارثی که تنها خون سلطنتی ندارد ولی از هیچ تلاشی برای رسیدن به دنیای ایدهآل خود فروگذار نمیکند . کسی که ناخواسته قدرت تایتان بنیان گذار را بدست آورده و انگیزه ی جدید در فصل ۴ پیدا کرده است .قصدی که تفاوت بسیاری با ۳ فصل قبل دارد .
حالا او دیگر نمیخواهد فقط تایتان ها را از بین ببرد ؛ او میخواهد نسل الدیا را با یک اُتونوزی هوشمندانه ، به طور کامل ریشهکن کند . هدف او ، استفاده از قدرت تغییر ساختار سلولی تایتان بنیانگذار بر القاب یمیر ، برای جلوگیری از تولید مثل الدیاییان و انقراض تدریجی نسل یمیر است .
او برای عملی کردن این نقشه ی ، نیاز به فردی با خون سلطنتی دارد و تنها فرد در دسترس ارن ، برادر ناتیاش ، زیک یاگر است که باید برای دیدن او به صورت ناشناس و مخفیانه به ارتش مارلی نفوذ کند . برای همین خاطر ، ظاهرش را تغییر میدهد ،
و شبانه از پارادایس میگریزد و به عبور از دریا ، به سمت مارلی پیش میرود .
او برای مبارزه با راینر به لیبرو نیامده ، برای ارتباط با زیک و در میان گذاشتن نقشهاش با او آمده ، اما ناگهان مجبور به جنگ با راینر میشود .
او اینبار در نبرد با این دشمن قدیمی خود ، پیروز میشود و راینر عقب نشینی میکند . ارن ، بهای این پیروزی را با از دست دادن تایتان آرواره پرداخت کرد و همراه با افراد گروه شناسایی به خانه برگشت .
ارن پس از برگشت به پارادایس ، دیگر فرصت فکر کردن به راینر را نداشت و مشغول درست کردن گروهی از متحدین خود به نام یگریست ها شد؛ و با همفکری با زیک قصد فعال کردن غرش را دارد .
در همین حین راینر براون ، برای نجات جنگجو های آینده ی حکومت مارلی ، یعنی گَبی براون و فالکو گرایس ، دست به کار میشود و قصد حمله ی عافلگیرانه ای به پارادایس را دارد .
در شبیخون غافلگیرانه ارتش مارلی به القاب الدیایی در جزیره ی پارادایس ، ارن یاگر و راینر براون فرصتی دوباره برای دست و پنجه نرم کردن با هم پیدا کردند و هردوی آنها برای نجات نسل خود ، حاضرند دست به خون یکدیگر ، آلوده کنند .
اینبار ۵ سال از اتفاقات فصل ۳ گذشته است ؛ هردو شخصیت ، هدف خودشان را از زندگی را پیدا کرده اند و برای دست یابی به هدفشان ، حاضرند این جنگ صد ساله را با فدا کردن خودشان ، پایان دهند .
همه چیز ناگهانی تغییر کرده است :
ارنی که از ۳ فصل گذشته ، انتقامجو تر ، بیرحم تر و خشمگین تر از هر زمان برگشته ، و به دنبال نابودی تمامی مرد جهان به دست رابملینگ است ؛
و از سوی دیگر ، راینری که تمام خواسته اش از این دنیای نفرین شده ، پایان جنگ بین مارلی و الدیا و دنیایی پر از آرامش است .
خلاصه ، سرتان را درد نیاورم ،
داستان این دو وارث ، سرِ دراز دارد ...