به نام خداوند نیلوفرین ستایش ز بهر تو ای بهترین
امروز در حوالی ساعت ۱ ملاقاتی با دوست نقره ای خود داشتم. همچنان مثل یک شمش نقره ای می درخشید و من از این بابت خوش حال بودم. روح هنری و نقره ای او را می توانستم به راحتی احساس کنم، بعد چند دقیقه ای حرف زدن با او تازه فهمیدم که حرف ها و افکارش نیز نقره ای هستند . او به راستی دوست نقره ای من است. شاید برایتان سوال شود که دوست نقره ای دیگر چیست و کیست؟ دوست نقره ای من آقای امیر حسین گهرگزی است، نقره ای می خوانمش زیرا همانند رنگ نقره ای خاص است (رنگ نقره ای به عنوان یک رنگ خاص و جذاب به حساب می آید. از این رنگ در لوگوهای بسیاری همانند لوگوی اپل و لوگوی سامسونگ استفاده شده است که صاحب هر کمپانی گویای این است که کالای من خاص است، پس بخرید. البته لازم به ذکر است که شرکت های اپل و سامسونگ در این روزها شور خاص بودن را در آورده اند. قیمت های وحشتناک محصولاتشان به کنار کسی نیست بهشون بگه بابا آخه چرا آدابتور ها رو از توی جعبه های گوشی حذف کردین؟ هی میرن روی اعصاب من. آخه ابرهه ها ابابیل ها چی میشه یه دوشاخ بذارین توی جعبه گوشی؟ چی ازتون کم میشه؟ نمیگین این مشتری زبون بسته چیکار کنه؟ فکر نمی کنین که مشتری بد بخت آواره ی مغازه ها باید بشه؟ اصلا شما فکر می کنید؟ لااله الا الله ) اهم اهم ببخشید از حالت ادبی خود م خارج شدم و بحث رو هم به حاشیه بردم. دوباره به حال قبل خودم بر میگردم،خوب، ای بابا هنوز که به حالت قبلی برنگشتم، چرا کنترل زِد کار نمی کنه؟ برگرد دیگه بیا کنترل زِدمون هم خراب شد. حالا به نظرتون من حق ندارم به صاحب های این دو تا شرکت فحش بدم، آخه چرا این کار رو می کنن؟ نمی گن یک نفر مثل من اعصاب ضعیفی داره، اعصابش زود خورد میشه؟ نمی گن امکان داره یک نفر مثل من کنترل زِدش خراب بشه؟ چیکار کنیم حالا؟ ولش کن میرم وقتی کنترل زِدم درست شد و تونستم برگردم به حالت ادبیم دوباره برمیگردم. نه ولش کن حالا که شروع کردم بذار تا آخر برم. چی بگم والا آخه رئیس اون کمپانی چرا این کار رو میکنه؟ چرا به فکر مردم نیست؟ چرا اعصاب مردم رو به هم میریزه؟من این حالت ادبیم رو با شرکت توی یک دوره نویسندگی که پولی هم بود کسب کرده بودم، الان کی مسئوله؟ اگر حالت ادبی من برای همیشه برنگرده کی جواب گو هسته؟ آخه مردیکه... نه ولش کن آرامش آرامش،نفس عمیق، نفس عمیق، شیطون رو لعنتش کن، به چیزهای مثبت فکر کن، تو امروز دوست نقره ای خودت رو دیدی.
ولش کن بابا، با همون زبان عامیانه ی خودم ادامه داستان رو می گم، هیچی دیگه من امروز دوست نقره ای خودم رو دیدم، نقره ای به عنوان یک رنگ خاص شناخته میشه و شرکت های....ای بابا،آخه چرا.... لعنت بر شیطون، آرامش،آرامش،آقا من امروز آقای گهرگزی رو دیدم تمام،چه کاریه، دوست نقره ای دیگه چیه؟ من امروز آقای گهرگزی رو دیدم و تمام، یعنی تمام تمام هم نه. آقا گهرگزی یک پسر خیلی باحال و خوش تیپه که از رسانه و هنر خیلی چیزا سرش میشه. نسبتا قد بلنده و اگر اذیتش کنی احتمال کتک خوردنت هست چون توی حرف هاش خیلی از زدن و کتک زدن دیگران استفاده می کنه.من تیپ شخصیتی ایشون رو هم فهمیدم که نمیگم چون امکان داره راضی نباشن. آقای گهرگزی همیشه شکست نفسی می کنه و میگه من چیزی بلد نیستم ولی دروغ میگه نه یعنی شوخی میکنه. (به قول شاعر :آنجا که عقاب پر بریزد از پشه ریزی چه بریزد؟) واقعا به به،آقای گهرگزی چون توی مسائل رسانه و فضای مجازی و هنر سطحشون از ما خیلی بالاتره خیلی معلوماتش رو نمیگه که افرادی مثل من یک دفعه هنگ نکنن یا به قول شاعر چپ نکنن.فکر کنم حالت ادبیم کم کم داره بر می گرده چون دارم از سخن شاعران استفاده می کنم. امروز بخشی از سوال هام رو از آقای گهرگزی پرسیدم. ذهنم کمی آروم تر شد. متاسفانه توی فضایی که من هستم کسی به عنوان هنرمند وجود نداره و من یک هنرمند تنهام. آقای گهرگزی و امثال ایشون واقعا برای من مثل جواهر هستند و من با هم صحبت شدن با اینطور افراد واقعا لذت می برم. آقای گهرگز ی در ادامه چندین اثر به من معرفی کردن تا ببینمشون و در آخر در مورد خودم و مشکلات خودم حرف زدم و آقای گهرگزی برخلاف همه به جای توصیه کردن به صبر به من راهکار دادن. واقعا ایشون آدم فوق العاده ای هستن.
بعضی وقت ها انسان در این دنیای تاریک و سیاه گم میشود، اما نباید امیدش را از دست بدهد و بترسد چون خداوند سریع تر آنچه که فکرش را بکند ، افرادی فانوس به دست را با روح های بزرگ در راه او قرار می دهد. و آن افراد بدون آنکه منتی بر سر انسان بگذارند فانوس خود به انسان می دهند. اگرچه آن افراد بعد از دادن فانوسشان، دیگر خود فانوسی ندارند اما از این موضوع ناراحت نیستند چون روح بزرگشان از هزاران فانوس روشن تر است.
آقای گهرگزی یکی از همان افراد فانوس به دست است و امروز فانوسش را به من داد. بر روی فانوسش نوشته شده بود که بساز و تولید کن.
آقای گهرگزی اگر داری این متن رو میخوانی به اولش خیلی توجه نکن،اشتباه صورت گرفته. یا اصلا نخونش تا سردرگم نشی
به پایان این متن جنجالی رسیدیم، خدانگه دار. راستی حالت ادبیم هم برگشت.
#دوست
#کیهان
#گهرگزی
#فانوس