فرض کنید که میخوایم یه کمپین برگزار کنیم. مواقعی پیش میاد که کارفرما توی یک کمپین تبلیغاتی از یک سمت به فکر معرفی محصولات و خدماتش به کاربره اونم مثلا با این مکالمه که " بذار حالا که این دوره رو میبینه دورههای دیگه رو هم بهش نشون بدیم یا این خدماتی که جدیدا اضافه کردیم هم بیاییم در قالب یه پاپ اپ بهش نشون بدیم. مخاطبای ما باید از همه کارای ما با خبر بشن…" اینجاست که باید یاد مورد مهمی بنام خستگی تصمیمگیری بیوفتیم و از گذاشتن کلییی محصول یا خدمات با هم دیگه جلوگیری کنیم.
چرا؟
هر کدوم از ما تقریبا بهطور متوسط، حدود ۳۵۰۰۰ مورد تصمیم در روز میگیریم. تصمیمگیری در هر زمینهای که باشه، به انرژی و زمان نیاز داره
حالا خستگی تصمیم گیری چیه؟
خستگی تصمیم گیری، همون استرس غیرقابلتحملیه که در نتیجه تصمیمگیری زیاد در طول روز، به وجود میاد. این خستگی از خستگی فیزیکی متفاوته و ممکنه همیشه متوجهش نباشیم.
حالا به این فک کنین که کارفرما انتظار داره کاربری که کلی محصول یا توضیحات جلوشه از تنوع و توضیحات بلند بالا خوشش بیاد و ترغیب بشه اما بجاش با دیدن اینهمه اطلاعات کلا منصرف میشه، حوصله نمیکنه و از صفحه میاد بیرون.
چی شد؟ علی موند و حوضش…
خستگی تصمیم گیری در شرایط مختلفی تاثیر گذاره اما در لندینگها بهتره که با توجه به هدف کمپین، همه چیز خلاصه و کوتاه باشه. اگه چندین مدل متنوع محصول داریم، از بینشون انتخاب کنیم و همهاش رو جلوی چشم کاربر نذاریم یا اگه قراره از بین دو سه تا گزینه یکی رو انتخاب کنه موانع زیادی سر راهش قرار ندیم.
تجربه شما در مورد خستگی تصمیم چی بوده؟ توی روتین روزانهتون چطور جلوی خستگی تصمیم رو میگیرین؟