با لطف خداوند پدیدم کردند
با لطف محمد و علی عجینم کردند
گفتم که شوم سیاه سفیدم کردند
گفتم که شوم غلاف تیغم کردند
گفتم که شوم قوی ضعیفم کردند
گفتم که شوم قفل کلیدم
گفتم که شوم پاک ز آلایش دهر
آلوده و وانگهی پلیدم کردند
گفتم که شوم شجر دهم سیب گلاب
از باد خزان که همچو بیدم کردند
گفتم که شوم گلی به گلزار بهار
از جور زمان خوار و عنیدم کردند
گفتم که شوم ماه بر آید مهتاب
از بخت سیه که مثل قیرم کردند
گفتم که شوم آب بقا در ظلمات
چون آب مضاف در چلیکم کردند
گفتم که شوم جوان نیکو منظر
از طعن عدو مثال پیرم کردند
گفتم چه شود که من بگیرم یاری
از وصل نگار نا امیدم کردند
گفتم که شوم ضرب ضریبم کردند
گفتم که شوم وصل فضیلم کردند
گفتم که شوم غنی فقیرم کردند
گفتم که کنم عطا بخیلم کردند
گفتم که شوم آهن سخت و محکم
در کوره مرا نرم و خمیرم کردند
از لطف خدا شاعرم و بنده حق
این مردم نا اهل حقیرم کردند
افسوس سرا چو بی نصیبم کردند
نا اهل زمانه چون غریبم کردند
گفتم که شوم میوه خوب و اعلا
آنقدر فشرده آبگیرم کردند
شاعر : مرحوم حاج مهدی علمی زاده