حسنا اسماعیل بیگی
حسنا اسماعیل بیگی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

اثر فیلم بر مخاطب با ذکر مثال!

من نه منتقد فیلم هستم و نه قصد تحلیل درون مایه های فیلمی رو دارم. فقط پیرو صحبتی که با جمعی از دوستان داشتیم اینجا می خوام در چند خط از احساس خودم به عنوان یک تماشاگر زن بعد از تماشای دو فیلم در دو دهه متفاوت بنویسم.


فیلم اول: کاغذ بی خط به کارگردانی ناصر تقوایی محصول سال 1380

زن می تواند شک کند، مسیر خود را بازنگری کند، بیندیشد و به دنبال حل مشکلات و شیوه های تازه ای برای زیستن باشد و در کنار نقش های سنتی همسر و مادر، روح آزاد و اندیشه ورز خویش را بازیابد؛ چنین زنی قصه های جذاب تری برای کودکانش دارد. دنیای سنت های پیشین علیرغم علاقه و اصرار خود بر حفظ وضع موجود، خواه ناخواه مجبور است واقعیت زندگی زن در دنیای نوین را پذیرفته و خود را با آن سازگار کند.

فیلم دوم: سیانور به کارگردانی بهروز شعیبی محصول سال 1394

زنی که شک می کند، می اندیشد و برای تحقق اهداف خود می کوشد و در این میان پای از دنیای سنت بیرون می نهد، بهای بسیار زیادی می پردازد. این شناخت و انتخاب برای او به قیمت از دست دادن عشق، فرزند، خانواده و حتی زندگی تمام می شود. چرا زن باید دنیای امن و آسوده خود را ترک گوید؟

در هر دو فیلم، زنانی به تصویر کشیده می شوند که از مرزهای زن معمولی، در روزگار خود پا بیرون گذاشته و برای کشف و کاوش و شناخت و تغییر، مبارزه می کنند. اما مخاطب در پایان این دو فیلم با دو دریافت و احساس متفاوت از سرنوشت اینگونه زن روبرو می شود:

در فیلم اول علیرغم ابهام وضعیت حال و آینده، لحظاتی از جنس پوست اندازی و بیم و امیدهای حاصل از آن در کل پیکره مجموعه، برای منِ مخاطب تداعی می شود.

اما در فیلم دوم مسیری آغاز شده و کوشش فراوانی در جهت آن انجام شده، اما در نهایت پایان چیزی جز از میان رفتن همه چیز و آه و حسرت نیست. شکستی بزرگ که مخاطب را به بازگشتن به دنیای امن پیشین خود راهنمایی می کند.

فیلممخاطبزنسینما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید