ویلسون در شرحی ساده از حس مکان کودکی، جذابیت یک فضا را برای کودکان در امکان استفاده فعال از آن فضا میداند. کودکان علاقه زیادی به کشف و کاوش در فضاها دارند و مکانهای موردعلاقه آنها باید فرصتهای متنوعی را در این زمینه در اختیارشان قرار دهد.
ارزیابی کودکان از جذابیت یک مکان بر اساس این سؤال شکل میگیرد که «من در اینجا چهکاری میتوانم انجام دهم.» در حالی که به عقیده ویلسون، بزرگترها به سمت این پرسش گرایش دارند که «این مکان چطور به نظر میرسد؟
آشنایی با درک مکانی کودکان، ما را از این حقیقت آگاه میسازد که فراهم کردن موقعیتهایی برای کودکان که بتوانند در محیط، چیزی بسازند و یا محیط خود را دوبارهسازی کنند نسبت به سایر فعالیتها، اهمیت بیشتری دارد. کودکان برای رشد و سلامتی به تنوع فضایی و تحریک احساسات در محیط نیاز دارند. مکانهایی که آنها را به کاوش کردن در ماسه و خاک، بازی کردن با آب، تراشکاری بر روی سنگها و تخته چوبها و تماشای پرندهها دعوت میکند از دید کودکان مکانهایی جذاب تلقی میشود. (1)
گذر از پرسش «در این مکان چه کاری می توان انجام داد؟» و رسیدن به پرسش «این مکان چطور به نظر می رسد؟» گذار از فهم کیفی و تجربی فضا مبتنی بر لامسه و ادارک حاصل از آن است به فهمی بصری و نتیجه گرایانه که درگیری حسی کمتر و لاجرم ادراکات متفاوتی را پدید می آورد.
تمایل حس بینایی در خدمت اهداف سودمند است اما حس لامسه در خدمت مقاصد عملی است. «لامسه بر برابری و لمس پذیری تمام اشیا در فضا تاکید دارد.» (2) «بینایی یک حس منفعلانه است؛ اما حس لامسه تنها فرمی از ادراک نیست بلکه شکلی از عمل کردن است که ظرفیت متحول نمودن مستقیم فضا یا فرد ادراک شده را دارد.» (3) برای فهم اینکه «مکانی چطور به نظر می رسد؟» بیننده می بایست دور شود و فاصله لازم را به دست آورد. اما فهم اینکه «در مکانی چه کاری می توان انجام داد» نیازمند درگیری از نزدیک و کندوکاو و تجربه و شناخت امکانات بالقوه ای است که فضا در اختیار کاربر خود قرار می دهد که شاید در وهله اول از دید پنهان باشند. این امکانات فضایی، آمیخته ای از فضای اجتماعی و فضای مادی است و شامل روابط با اشیا و تعاملات با افراد در فضاست. برای کودکان، درگیری با بعد مادی فضا، از اهمیت بالایی برخوردار است. اینکه فضا زمینه هایی برای کشف و کاوش و وررفتن با محیط برای ایشان فراهم آورد؛ در عین حال فعالیت های حرکتی متفاوتی چون سرخوردن، چرخیدن، پریدن، لی لی و... را برایشان امکان پذیر کند. اما بعد دیگر مکان که در ایجاد حس مکان موثر است، قابلیت های آن در ایجاد فضای اجتماعی مطلوب است؛ این بعد در مورد بزرگسالان اهمیت بیشتری می یابد. پتانسیل مکان برای ایجاد پیوندهای اجتماعی، حس همبستگی میان افراد و نوع تعاملات شکل گرفته میان مردم، در این زمینه از اهمیت فراوانی برخوردار است.
نقش جذابیت های بصری فضا در درازمدت کاهش می یابد و عوامل و فاکتورهای دیگری در ایجاد حس مکان و تعلق خاطر و دلبستگی به مکان نقش بازی می کنند که از مهم ترین آنها، قابلیت مکان برای ساخت فضاهایی صمیمی و انسانی است.