تاریخ طولانی استبداد حکومت های متوالی در این سرزمین، آن چنان در شیوه های اندیشیدن و زیست ایرانیان رسوخ کرده که گاهی حتی ابتدایی ترین و ساده ترین رفتارهای روزمره ایشان نیز از آن متاثر گشته است. شیوه های حاکمیت حکومت های استبدادی و اخلاق و روحیات مردمی که تحت لوای این حکومت ها می زیند، در هم تنیده می شوند. اعمال قدرت خودسرانه زور، در سلسله مراتبی که از شخص اول در حکومت آغاز می شود، تا پایین ترین سطوح جامعه را در بر می گیرد. روی دیگر حاکمیت زور، اطاعت بی چون و چرای افرادی است که این قدرت بر ایشان اعمال می شود.
در جوامع پدرسالار و زورمدار، ارزش های اخلاقی بر محور اطاعت محض و سرسپردگی است و افراد فاقد نیروی اراده برای مخالفت با مافوق خود پرورش می یابند. در این سیستم، در طی نسل ها اراده فرد برای مقابله ضعیف می شود و انسان ها به سوی تسلیم و سازش کشیده می شوند. در حاکمیت زور، از آنجایی که مبتنی بر قانون و محدود شده نیست، عواقب سنگینی برای مخالفت و عدم اطاعت در نظر گرفته می شود که گاهی حتی به قیمت از میان رفتن جان و مال خاطی است. در این سیکل معیوب که اراده و اتکای به نفس انسان را تضعیف می کند، شخصیتی پدیدار می گردد که می توان آن را قربانی نام نهاد. «قربانی» که در فرایندی طولانی در دل حاکمیت زور شکل گرفته و بارها و بارها بازتولید شده و تمام خصائص خود را درونی کرده است، حتی در حذف زور و غیاب فشار بیرونی نیز به زیست خود ادامه می دهد. او که روزی اراده خود را در سرسپردگی محض از کف داده، و داشته و نداشته اش را نازل شده از زور حاکم بر خود می داند؛ و معتقد است "همه بد ز شاه است و نیکی ز شاه، کزو بند و چاه است و هم تاج و گاه"، حتی در غیاب زور نیز در جستجوی منبعی است که تیره روزی ها و مصیبت های خود را بدو نسبت دهد.
آموخته وی انفعال است و سازگاری با هر چه بر وی نازل می شود. او مسائل جاری در زندگی خود را نیز حتی اگر برآمده از اعمال خود او باشند، همچون آمده های از بالا و تقدیر و سرنوشت می بیند که توان عکس العمل درست در برابرشان و مواجهه با آنها را ندارد. غایب بزرگ زندگی وی «توان حل مسئله» و واکنش فعالانه در برابر پیشامدها و رویدادهای زندگی است. و شاید دردناکترین اثر استبداد خلق مردمانی است که توان مواجهه با مسائل زندگی خود را ندارند. مردمانی که مسئله را آمده از غیب می دانند و به بی مسئولیتی و صغارت زندگی در جوامع استبدادی خو کرده اند. حل مسئله نیازمند رگ و پی و عضلات ورزیده است که پیش از همه به اراده و نیروی ایمان به خود وابسته اند؛ عضلاتی که اگر به کار گرفته نشوند، ضعیف شده و از میان می روند و تاریخ طولانی استبدادی این سرزمین، گویی بس ضعیفشان کرده است.