یکی از مسائلی که از دوران بچگی از فیلم و سریال های ایرانی در ذهن دارم، این بود که آدم های فیلم حرف هایی ساده را آنجایی که باید، نمی گفتند و از همین نگفتن ها، انبوه دردسرها و گرفتاری ها ایجاد می شد. اطرافیان معتقد بودند این نوع پرده پوشی و حرف نزدن، برای پیش بردن داستان و جذابیت فیلم است. دنیای قصه ها هم چندان متفاوت نبود. شاید در تاریخ ما، دردناکترین قصه ای که حرف نزدن، سرنوشت تلخ قهرمان را رقم می زند، رستم و سهراب شاهنامه باشد. دو پهلوان بارها هم کلام شدند و بر هم رجز خواندند؛ اما هیچ یک، آنچه را که می بایست بگوید، بر زبان نیاورد. بعدها دریافتم که زندگی روزمره و عادی آدم ها نیز چندان رویه متفاوتی ندارد. زندگی های اغلب ما، مالامال از گرفتاری هایی است که از حرف های ساده گفته نشده نشات می گیرند.
دنیای روانشناسی این روزها بر حرف زدن و به شیوه درست و به جا صحبت کردن، و متقابلا گوش دادن فعالانه، تاکید زیادی دارد. این که افراد از نیازها و احساسات و واقعیت هایشان به گونه ای صحیح و مسئولانه سخن بگویند و مسیرهایی از کلام، برای درک و همدلی متقابل ایجاد کنند.
اگر در مقام شناخت خود از چشم دیگری، به قیاس ایران و انیران در این زمینه بپردازیم؛ چه در دوره های پیشین که سیاحان ایرانی و فرنگی در مواجهه های خود به شباهت ها و تفاوت های ایرانیان و فرنگیان می پرداختند و چه در دوره کنونی که انواع شبکه های مجازی زندگی روزمره افراد را در هر کجای دنیا به مقابل چشم می آورند؛ می توان گفت در مقایسه با بسیاری از فرهنگ های دیگر، سخن گفتن شفاف و صریح و ساده و موثر، همواره و در همه ادوار، تا حدود زیادی از شیوه زیست ایرانیان فاصله داشته است. اگرچه ما بسیار سخن می گوییم اما کلاممان سرشار از تعارف، کنایه، تملق و انواع پیچیده گویی هاییست که می کوشد از معنای آشکار و واضح فاصله بگیرد. هرچند این امر، آثار و ثمرات جنبی نیز داشته؛ برای نمونه، دنیای جادویی اشعاری که از این سبک سخن گفتن برآمده و با استعاره و کنایه و ایهام و ... جهانی رازآلود را برایمان آفریده اند که در طول قرون بخشی از هویت فرهنگی ما را پدید آورده است. اما افسوس که سویه های منفی این خصلت فرهنگی، بسیار بیشتر از جنبه های مثبت آن بوده است؛ که علل متعدد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را می توان برای آن بر شمرد. یکی از این عوامل، پیش بینی ناپذیری است.
پیش بینی ناپذیری یکی از ارکان اصلی حکومت های استبدادی در ایجاد ارعاب است و از جنبه روانشناختی، قدرت و تاثیر آن را چندین برابر می کند. ایران در طول تاریخ همواره تحت سلطه حکومت های استبدادی بوده و آثار و نمودهای روزمره این مدل حکومت با طبیعت ایرانیان در آمیخته شده است. به بیان بوردیو می توان گفت: سبک خاص زندگی در تعامل با حکومت های استبدادی بر بدن ما ایرانیان حک شده و در سلول های ما نهفته شده است؛ و از میان بردن آن، نیازمند دقت و موشکافی در تک تک جزئیات رفتاری روزمره و تلاش برای ریشه یابی و فهم علل روش های خاص رفتار است. عدم شفافیت و صراحت در گفتار و پرده پوشی و پنهانکاری کلامی از جمله رفتارهایی است که از جهات بسیار در ارتباط با زندگی تحت لوای حکومت های استبدادی قرار می گیرند. در حکومت های مطلقه که پادشاه یا حاکم، صاحب جان و مال مردم بوده، پنهان کاری و پوشیده سخن گفتن رفتاری عقلانی و در جهت حفظ داشته ها و جلوگیری از ضرر و زیان بوده است. اما گذشته از مردم، پنهانکاری در رفتار و کلام، در تمام سلسله مراتب قدرت حاکم نیز جریان داشته است. فرودست در برابر فرادست و فرداست در برابر فرودست؛ یکی از علل پرده پوشی فرادست در برابر فرودست، پیش بینی ناپذیری و توانایی غافلگیر کردن دیگری، بوده است. ویتفوگل درخصوص پیش بینی ناپذیری در حکومت های استبدادی می نویسد:
فرمانروای مستبد می تواند این وسیله را با بیشترین تاثیر روانشناختی به کار بندد. در هر کجا که اشخاصی دارای قدرت برتر حکومتی یا تملکی باشند، دوست دارند برخی اعمالشان را در پرده راز نگه دارند. رویه های حکومت استبدادی، به دلیل ماهیت رژیم، کلا اسرارآمیزند. مردان وابسته به دستگاه دولتی این رژیم، گرایش دارند حتی بی اهمیت ترین امور را پنهانی انجام دهند؛ و هرگاه بخواهند به هراس افکنی و غافلگیری دست یازند، پوشیده عمل کردن را تا سطح هنر ارتقا می دهند. پیش بینی ناپذیری، سلاح ضروری ارعاب مطلقه است.
بنابراین پوشیده نگاه داشتن و اجتناب از سخن گفتن و افشای دانسته ها، همچون سلاحی بوده که فرادست برای حمله و فرودست برای دفاع از خود، از آن سود می جسته است. پیش بینی ناپذیری، ابزار حاکمان و فرادستان برای ارعاب و کنترل مردم بوده و همین امر یعنی پیش بینی ناپذیر بودن زندگی و ناامنی حاصل از آن، مردم را وادار به پنهان کاری و پرده پوشی می کرده است. این هویت تاریخی برآمده از زندگی در جامعه استبدادی، همچنان در لایه لایه زندگی جریان داشته و زبان و بیان و شیوه های ارتباطی ایرانیان را متاثر ساخته است.