ویرگول
ورودثبت نام
ب.ص
ب.ص
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

کرگدينسم!

معرفي نمايشنانه کرگدن اثر اورژن@ يونسکو يکي از بهترين و مهمترين نمايشنامه هاي جهان

ماجرا از يک روز آرام در کافه آغاز ميشود.ژان و برانژه در دوشکل کاملا متفاوت روبروي يکديگر نشسته اند و برانژه درحال تحمل سرزنش هاي ژان است که مثل سيل از پيراهن تميز و اتو کشيده اش سرازير ميشود.

ژان با چرخش خستگي ناپذير زبانش کلمات اش را شبيه قيچي و اتو و کتابچه آداب معاشرت ميکند و موج عظيمي از نداشتن ها و نبودن ها روي سر برانژه غمگين تل انبار ميشود.

برانژه به هيچ وجه شبيه يک انسان درست نيست .هماني که دقيقا بايد باشد!

کمي دورتر منطق دان با متانت و وقار درباب شگفتي منطق و کارساز بودن آن درحال ايراد سخنراني است و پيرمرد ابله که انگار مسخ حرف هاي منطق دان شده با قدرت منطق درتلاش است تا خود را شايسته خانم خانه دار محترم و زيبا بداند آن هم با منطق هيجان انگيز گربه اي!!!!!

صداي پرهيبتي همه را ميخکوب ميکند!

يک کرگدن غول پيکر دقيقا از خيابان روبرو کافه بسرعت عبور ميکند و تمام ان چيزهايي که تا چتد لحظه پيش درجريان بود به حيرت تبديل ميشود!

ژان با لحن هيجانزده اي شروع به صحبت ميکند و درحالي که کلمات از دهانش پرتاب ميشود کوبيده شدن سرش به ديوار بي تفاوتي برانژه اورا به خود مي اورد و او را تا سرحد کتک زدن برانژه عصباني ميکند.

برانژه در گودال بي کفايتي که ژان ،همکارانش دروديوارشهر و همه چيزهايي که اطرافش مشغول زندگي انساني،قانونمند وسعادتمندانه هستند ساخته غرق ميشود .عبور يک کرگدن چه اهميتي ميتواند داشته باشد و از همه مهمتر اينکه چرا ژان بايد بي اهميت به تمام رنجي که برانژه درونش حس ميکند و انهمه پشيماني ،درباره تعدا شاخ هاي کرگدن ياد شده و آفريقايي يا آسيايي بودن آن صحبت کند؟

برانژه درحال تحليل رفتن است و حضور ديزي همه چيز را بدتر ميکند ،عشقي که ژان تمام دلايل ناشايستگي برانژه براي آن را توي سرش کوبيده و حالا درگرماگرم ماجراي کرگدن مجبور است با ديگران همراه شده و قيافه احمقانه اي به خود بگيرد.

ماجراي عبور کرگدن دقيقا از همانجا آغاز شدو علي رقم مقاومت هاي اقاي بودار با ان بدبيني که حاصل تحقير هاي پي در پي است به همه جا سرايت ميکند.

يک بلاي ناگهاني که انسانهارا تبديل به کرگدن ميکند!!!

ابتدا يک ضمختي شبيه گرفتن تارهاي صوتي ايجاد شده و بعد کم کم يک زائده غضروف مانند روي بيني بيرون ميزند و رنگ سبز وحشتناکي در تمام تن فرد دويده ميشود و در چند لحظه ناقابل انسان تبديل به يک کرگدن ميشود!

کرگدن ها در گله اي که هرآن بزرگتر ميشود راه پله ها و ديوارها و پنجره هارا ويران ميکنند و برانژه در وحشت غيرقابل وصفي مدام بيني اش را بررسي ميکند !

وحالا ژان ،موسيو پاپيون با وسواس مثال زدني در کار وکم کم تمام اهالي شهر با شاخ هاي بزرگ و نگاه هاي وحشي همه چيز را ويران ميکنند.

برانژه در لحظه اي که مطمئن است کرگدن شدن يک بيماري و مصيبت است که هرچه زودتر بايد رفع شود،متوجه ميشود که بازهم تنها مانده!

کم کم تمام اهالي شهر به موج با شکوه کرگدنيسم ميپيوندند!

بله موج باشکوه

به گله پيشتازي که تمام ساختارها و ديوارهاي دست وپاگير انساني را درهم ميشکنند.

برانژه درحال مبارزه با جرياني است که به طرز خنده داري درحال وقوع است و البته بسيار وحشتناک.

اما او ديزي را دارد.

درميان گله ي عظيم و محکم کرگدن ها و صداي عجيب و موهومشان سايه تحقير و ترديد روي سربرانژه و ديزي آوار ميشود

حتي آينه هم با کرگدن ها همراه شده

تارهاي ظريف و نافذ مطيع بودن بهم پيوسته و شاخ هاي وحشي و ويرانگري ساخته که تمام تفاوت هارا از هم بدرد.

کرگدنيسم بدون آنکه ذهن هاي فريب خورده ما متوجه شده باشند در ذره ذره زندگي ما نفوذ کرده

از صف هاي طويل جراحي زيبايي تا مدرسه هايي که به خط توليد شبيه ترند ،از زنداني شدن در پيام هاي بي پايان جهان مجازي تا حبس شدن در گرداب عادت هايي که بيشترشان را نميفهميم!

هر لحظه کرگدني در درون يک انسان شکل ميگيرد و آن انسان بالنده و پويا را به جسدي پاره پاره تبديل ميکندهمان انساني که براي تفاوت هايش ارزش قائل است و خودرا يونيفرم نميبيند.

کرگدن شدن آسان تر از چيزي است که فکر ميکنيم!

اميدوارم خواندن نمايشنامه بي نظير کرگدن اورژن يونسکو را ازدست ندهيد.



نمايشنامهکتابمعرفي کتابکرگدننويسندگي
معلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید