rohaa
rohaa
خواندن ۲ دقیقه·۱ ماه پیش

شما چی؟ رها هستی؟!

رها کردن همیشه جواب بوده، واسه من که تقریبا آره. مخصوصا رها بودن. برا همینه که اسم دومم رهاست. البته، فقط خودم این اسمو به رسمیت می‌شناسم. بقیه حتی اون آدمی که اسم اولشو هر روز صدا می‌زنن نمی‌شناسن تا بخوان اون دومیه رو بشناسن! می‌دونم دارم چرت و پرت زیاد می‌گم، ولی چرت و پرت هم بلاخره حرفه دیگه، مگه نیست؟! در هر صورت، برگردیم سر رها بودن! کندن از چیزی که نمی‌خوایی و انگار تو رو به اسارت گرفته چیز خیلی سختیه، ولی خوب، نشدنی نیست. منم می‌تونم. می‌کنم و رها می‌کنم. انگار که از اول وجود نداشته همچین‌چیزی. به همین راحتی. بعدش ممکنه هر چیزی بشه ولی خوب بعدش دیگه واسه من مهم نیست. مهم اینه، با سرعت نور، فرار کردن. از چیزی که می‌دونی نباید اتفاق بیفته، و حتی نمی‌خوای در موردش فکر کنی، توی ذهنت. خستم از اینکه این‌همه سال هیچ چیزی رو رها نکردم و تنها کاری که کردم این بوده؛ انباشت. انباشت کردن همه‌ی چیزهای بد و آسیب‌زننده‌ای که دیدم، شنیدم، فکر کردم، حس کردم... ولی حالا، بنظرم رها کردن بهترین راه ممکنه حتی اگه که خیلی سخت باشه و تو مسیرش هزاران بار طنابت بپوسه و بیفتی پایین. مهم استمرار داشتن توی این رها کردنه. و البته رها بودن🩵🌪 مهم اینه که فقط دور شم. حالا نه فقط جسمی. حالا که امکانش نیست از لحاظ فیزیکی دور شم؛ راه‌های دیگه‌ای هم برای فرار کردن وجود دارن! اینکه اینجا نشستی ولی فرار کردی عجیب بنظر میرسه نه؟! ولی خوب،میشه که بشه💚🌱 و این، تو این برهه الان برای من، که دارم دچار فرسودگی روانی و شنوایی، و پاره پوره شدن قسمت‌های وسیعی از سلامت روانم میشم، عالی‌ترین راه موجوده. شنیدی می‌گن جاست دو ایت؟! حالا باید باشه: جاست رلیز ایت.  که این تنها چیزیه که به ذهن خسته و کدرم میرسه. فقط باید بلدش شم. تمرینش کنم و نترسم حتی اگه شکست بخورم. و فقط ادامش بدم:))🚵🤍 و یه خرده؛ فقط کمی، کمتر بترسم. شاید باید اول از خودم شروع کنم. تغییر رو می‌گم. سخته وقتی که محیط و آدم‌های اطراف باید عوض شن، ولی تو مجبوری خودتو عوض کنی، چه می‌دونم وفق بدی... ولی تو راه بهتری بنظرت میرسه؟! معلومه که نه! پس، همینه که آره...

ولی به بخت من امشب سحر نمی‌آید
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید