تمام فاصله ها
دست های من است
شاید.
بگیردست هایم را
گرم و صمیمی ،بفشار
تا برسد به قلبم
کوروکرمیشوم ،خون در رگهایم منجمد
اگرکه نباشی.
...
پروانه می شوم صبح ها
دردست نسیم ،بانگاه خورشید
شبها کرم شبتابی
برای دل گرفته ام.
...
بکش خطوط چهره اش
بزن سایه روشن اش
ببین
به دست باد بده گیسوانش
به رنگ شب ،که انتهایش به سرخی غروب
دوباره باز
ببین
چقدرعجیب میشود
نوازش به روی گونه اش
تمام فاصله ها
شاید،دست های من است.