آرامش
آرامش
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

فارسی شیرین است.

پایان

غروروتکبرهمه نوع و جورش باشه ،سن وسال نمی شناسه،باعث میشه یه جایی،یه وقتی حسابی اذیت بشی البته من که تو سن نوجوانی بودم وتازه مزه یه استعداد رو چشیده بودم ،نمی دونم اسمش رو چه نوع غروی بذا رم.

به هرحال کارم به جایی رسیده بودکه دیگه انشاء نمی نوشتم همون موقع قبل از زنگ انشاء و نگارش سه خط تو دفترم می نوشتم وصدالبته برنامه ام شده بود نوشتن انشاء برای هم کلاسی هام .

برای اون ها می نوشتم تا از شر انشاءخوندن راحت بشن ،معلم چون می دونست من انشام خوبه دیگه اسمم رو برای خوندن صدا نمی کردپس دلشوره داشتن یه تعداد از بچه ها که اصلن حوصله نوشتن نداشتن ،من قهرمان نوشتن انشاء برای این عزیزان شده بودم .چه حالی داشت .

رسید روزی که حباب غرور من بترکه،دادخواه بیا انشاء بخون اول فکر کردم اشتباه شنیدم ولی با ضربه ای که دوستم کناریم بهم زد فهمیدم نه انگا واقعن اسم منو خونده،

خیلی باغروروسربلنددفترم رو برداشتم و رفتم.سه صفحه انشاء خوندم حتی نتیجه گیری پایان انشامم خودندم.خوب دفترت رو بده تا امضاء کنم یه لحظه احساس کردم زمان ایستاد و من ...

دفترت رو بده زنگ تفریح بیا ازم بگیرش حالا برو بشین.نمی دونم چطوری رفتم سرجان نشستم.

زنگ خوردو همه رفتیم تو حیاط حالا من مونده بودم برم دفتر یا نه،بالاخره رفتم دم دفترناظم منو دید پرسید چیکار داری گفتم خانم فلانی(متاسفانه فامیلشون رو فراموش کردم)

گفته بیام دفتر زنگ تفریح،یه نگاهی بهم انداخت که یعنی کاری کردی.رفت و بعدش معلم اومد دفترم دستش بود اونو به طرفم گرفت و گفت بگیر،ازت انتظار نداشتم اینکارو انجام بدی انشات خیلی خوب بود ولی حیف به صورت نامرئی نوشته بودی ،سرم پایین بود و شرمنده،این دفعه ندیده میگیرم و نخواستم آبروت جلوی بچه ها بره دیگه تکرار نشه ،درسته که انشات خوبه ولی باید تکالیفت رو انجام بدی حتی اگر قرار نیست بخونی.ای کاش اون موقع حرف معلم خوب و مهربونم رو متوجه میشدم.به هرحال دیگه تکالیف انشاء م رو انجام میدادم حتی اگه شده یک صفحه می نوشتم.

زنگ تفریحمعلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید