چلیپا شکلی با شاخههای 90 درجه به سمت راست یا چپ است، که در ایران باستان چنین نشانهای را گردونه مهر یا گردونه خورشید میگفتهاند. در آیین مهر نیز این نشان را گردونه مهر مینامند که چهار پره آن آمیزش چهار عنصر اصلی آب، باد، خاک و آتش را میرساند(شکل 1). اگر این نشان را حول محور خود بچرخانیم ایجاد چرخ میکند، از این جهت آن را چرخ زندگی یا گردونه مهر میگویند. صلیب یا چلیپا با قدمتی نزدیک به هفت هزار سال اولین بار به شکل سواستیکا (صلیب شکسته) درخوزستان یافت شد. این نقش را که هرتسفلد صلیب مینامد، بختورتاش چلیپا یا گردونه مهر نامیده است.
چلیپا در تپه سیلک
بر روی ظروف سفالینی مربوط به 3100 سال پیش از میلاد که در سیلک به دست آمده است (شکل 2)، پیکره چلیپا در درون خمیدگی شاخ گوزن دیده میشود و نشان میدهد که بز و بز کوهی و شاخ در زندگی مردمان گذشته نقشی بزرگ و نمادین داشته است در گورستانی در سیلک ابزارهای زینتی سیمین و نیز جنگ افزارهای مفرغین یافت شده است، که نگاره چلیپا مانند سفالینههای این تپه بر روی آن مشاهده میشود.
چلیپا در شوش
نماد چلیپا، نخستین بار در سرزمین خوزستان یافت شده و زمان آن نیز به هفت هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد و آشکار میسازد که ریشهای کهن در ایران زمین دارد. در شوش سفال پارههایی کشف شده است که دارای بز کوهی است.درون خمیدگی شاخ بز نشانه چلیپای شکسته دیده میشود (شکل 3). این سفالها مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد میباشد.
چلیپا در شهر سوخته
مهرهای به دست آمده از شهر سوخته، مسطح و از جنس مفرغ، سنگ صابون، سنگ مرمر، استخوان و سنگ لاجورد ساخته شدهاند. نقش چلیپا بر روی این مهرها به عنوان نمادی از خورشید به کار رفته است. سفالگران شهر سوخته، نقش مایه چلیپا را به طور گسترده در زینت سفالها استفاده کردهاند و آن را به فرمهای متنوع (چلیپای کامل، نیمه چلیپا)، در تزئین بدنه و لبه سفالها به کار بردهاند.
چلیپا در تلباکون تخت جمشید
در مجتمع مسکونی تلباکون، کاربرد صلیب در تزئینات، به وفور دیده میشود. مشخصه بارز هنر سفالگری در تلباکون این است که نماد صلیب از جمله اضافات تصادفی، در میان طرحی شلوغ نیست، بلکه مضمون اصلی و غالب آن است. صلیبهای تلباکون آزاد و بی حاشیه، یا این که دردایرهای محصورند (شکل 5).
چلیپا در زمان هخامنشیان
نقش رستم، آرامگاه شاهان هخامنشی نیز نمایی به شکل چلیپا دارد. محل تقاطع دو بازوی چلیپا، محل ورود به درون مقبره است؛ پس مرکز چلیپا نقطهای بسیار مهم در شکلگیری فضای چلیپا گونه بوده است (شکل 6).
چلیپا در زمان اشکانیان
گورهای خمرهای از دوره اشکانی به دست آمده که در میان آنها تکه پارچهای بسیار زیبا با این نقش دیده میشود. این نقش بر روی لبه این خمرهها نیز کار شده است. اشیایی با نقش گردونه مهر نیز از قبور دوره اشکانی نیز کشف شده است (شکل 7).
چلیپا در زمان ساسانیان
در زمان ساسانیان، چلیپا به عنوان نمادی اصلی، در تزئینات گچبری کاخها به کار برده میشده است. از جمله در طاقچههای ویرانه کاخ چلیپا گونه ساسانی در بیشابور،گچبریهایی با نگاره چلیپا و چلیپای شکسته دیده میشود (شکل 8).کاخ تخت جمشید و کاخ سروستان و کاخ بیشابور و کاخ اردشیر را ایران شناسان، غربی کاخ نامیدهاند. در نقشه همه این بناها به فضاهایی با پلان چلیپا برمیخوریم.
چلیپا از اوایل دوره اسلامی تا دوره سلجوقی
از کاربرد این نقش در معماری اوایل دوره اسلامی ایران اطلاعات چندانی در دست نیست و از این دوره نمونهای از نقش چلیپا از گچبری دیوار یک کلیسای اوایل دوره اسلامی از جزیره خارک به دست آمده است که وجود این نقش در یک کلیسا نباید دور از انتظار باشد. نمونه دیگر از این دوره، یک کاشی است که مربوط به دوره سامانیان است که از نیشابور به دست آمده است و هم اکنون در موزه متروپولیتین نگهداری میشود (شکل 9).
چلیپا در دوره سلجوقی
از مهمترین تحولات نقش چلیپا در این دوره، ظهور آن در بناهای آرامگاهی است. در ضلع هفتم و هشتم برج خرقان نمونه اولیه از نقش چلیپا در معماری اسلامی ایران به طور بارز خود را نشان میدهد (شکل 10).
چلیپا در دوره خوارزمشاهیان
نقش چلیپا در این دوره در تزئین محراب بوده است. در محراب مسجد ملک زوزن خواف، در فضای بین نقوش اصلی و کتیبههای کوفی حاشیه محراب، در یک فضای باریک، نقش چلیپای شکسته میشود (شکل 11). فضای داخلی محراب زوزن نقش چهار دایره تزیین شده با نقوش گیاهی و هندسی دیده میشود که توسط چلیپای شکسته محصور شدهاند (شکل 12).
چلیپا در دوره ایلخانی
در این دوره استفاده از نقوش چلیپا و چلیپای شکسته بر دیواره منارهها همانند دوره سلجوقی ادامه یافت. با این تفاوت که علاوه بر چلیپای خطی، چلیپای شکسته نیز در منارهها دیده میشود (شکل 13).
چلیپا در دوره تیموری
از دوره تیموری نمونههای اندکی در دست داریم. یکی از زیباترین و آخرین طرحهای پیچیده و نمادین از نقش چلیپا، نمای مدرسه غیاثیه خرگرد است. دورادور حاشیه نمای ورودی تماماً با نقش چلیپای خطی آذین یافته است (شکل 14).
چلیپا در دوره صفوی
آخرین و زیباترین نقوش نمادین و مفهومی نقوش چلیپایی را میتوان در این دوره مشاهده نمود. این نقوش در پنج بنا و به صورت بسیار زیبایی کار شده است شاید بهترین آنها در بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی باشد. ترکیب چلیپا و چلیپای شکسته به عنوان یک واحد تزئینی، تفکری هنرمندانه است که در کاشیهای این بقعه به صورت زیبایی اجرا شده است (شکل 15).
چلیپا در دوره زند و قاجار
از جمله بناهای دوره زندیه با نقش چلیپا، می توان مسجد وکیل شیراز و بدنه بیرونی یکی از برجهای کریمخانی اشاره کرد (شکل 16). منارههای قاجاری بقعه شاه نعمت الله ولی با نقش چلیپای خطی تزیین یافته است (شکل 17). آخرین نمونه قابل ذکر تزئینات زیر طاقهای مسجد نصیرالملک در شیراز است که در سراسر چلیپا تزئین یافته است.
در این قسمت، بهتر است با گرهچینی چینی ایرانی بیشتر آشنا شویم و سپس نقش چلیپا را در گرهچینی عصر صفوی مورد مطالعه قرار دهیم.
گرهچینی ایرانی
گرهچینی ایرانی، یکی از رشتههای سنتی است که به نقوش هندسی تکیه دارد و بیننده در اولین برخورد با این هنر ناخودآگاه تحت تأثیر نظم آن قرار می گیرد (شکل 19). گرهچینی قبل از دوره صفویه در حدی بسیار ساده و از دوره صفویه در آن طرحهایی به صورت ظریف به کار گرفته شده که هنوز نیز بر جای مانده است.
شمسه یا ستاره هشتپر
یکی از نقوش پرکاربرد در گرهچینی دوره اسلامی نقش شمسه یا ستاره هشتپر است، که دوران کهن به گردونه خورشید معروف بوده است (شکل 20). نقوش شمسه یا ستاره هشتپر که از چرخش دو مربع در یکدیگر پدید آمده، میتواند نمادی از گردونه خورشید باشد.
چهارلنگه یا چلیپا
در گرهچینی ایرانی بر مبنای چهار ضلعی کلیه خطوط بر هم عمودند. اصحاف حرف معتقدند، که خطوط عمودی نزول رحمت از سوی خداوند و خطوط افقی به منزله توازن مخلوقات و عدل خداوندی است (شکل 21). عدد چهار چه قبل و چه بعد از اسلام همواره مورد احترام بوده و عدد تکامل و تعادل بوده است، که با خصلت استوار و متعادل هماهنگ است.
از جمله گرهچینیهایی که در عصر صفوی با دو نقش مذکور خلق شده، تزئینات بقعه شیخ صفیالدین اردبیلی است. تصویر زیر شامل هشت قسمت است که در هر قسمت یک چلیپای خطی در بین دو چلیپای شکسته نقش بسته است.
در میان اشکال هندسی بهکاررفته در هنر گرهچینی صفوی، اشکال بر مبنای 4، یعنی چهارضلعیها دارای بالاترین کاربرد هستند. چهار یعنی کلیت، تمامیت، یکپارچگی، زمین، عقل، اندازه، نسبیت و عدل. ستاره هشتپربه عنوان شمسه، نماد خورشید با صلیب به عنوان گردونه خورشید، نماد آرامش و حقیقت و نقطه مقابل ظلمت، انسان کامل را تأیید، میکند و در نتیجه وحدت در شکل و محتوا و اشاره به توحید، در این نقش محقق گردیده است (شکل 23).
از دوران کهن از 4 برای نشان دادن آنچه مستحکم است استفاده میشد. ارتباط 4 با صلیب آن را نمادبینظیری و جامعیت میداند (شکل 24). شمسه از چرخش دو مربع در یکدیگر حاصل میشود که بیانگر گذر از زمین و امور دنیوی به آسمان است؛ درست مانند آنچه که در معماری اسلامی در گنبدها مشاهده میشود، که از پلانی مربع شکل به گنبدی دوار تبدیل میشود.
نتیجهگیری
چلیپا در دوره اسلامی و قبل از آن با نامها و شکلهای مختلف وجود داشته و در همه این دورانها مقدس و مورد احترام بوده است. در دوره صفویه نیز این نقش از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. اعتقادات صوفیانه و باورهای تشیع در دوره صفویه به اوج خود میرسد به طوری که همه چیز حتی هنر را نیز تحتالشعاع خود قرار داده است. هنر گرهچینی که در دورههای قبل از صفویه نیز بوده است، در این دوره آمیخته با اعتقادات، بسیار مورد توجه قرار میگیرد، که مهمترین بیان این هنر سیر دادن روح آدمی به سوی حقیقت است، حقیقتی که برای دست یافتن به آن در این دوران زحمات زیادی کشیدهاند. شمسه یا ستاره هشت پر نماد گردونه خورشید و چلیپا یا چهارلنگه نماد تعادل و تکامل است. این دو نقش از نظر فرم با هم متفاوت بوده اما از نظر مفهوم یکی هستند و در کنار هم نماد انسان کامل میباشد. در واقع این دو نقش در کنار یکدیگر نمایانگر وحدت، توحید و یگانگی است.
منابع
1-آپهنا اسفندیاری (1387)، «چلیپا رمز انسان کامل»، نشریه فرهنگ و هنر پژوهش، شماره 1، صفحههای 5-19.
2- نصرتالله بختورتاش (1386)، «نشان راز آمیز گردونه خورشید یا گردونه مهر»، انتشارات آرتامیس، تهران.
3- زهرا حسینآبادی، مهدی فلاح مهنه (1390)، «بررسی تطبیقی نقوش فرش سیستان با نقوش سفالینههای شهر سوخته»، دوفصلنامه علمی- پژوهشی هنرهای تجسمی نقش مایه، شماره7.
4- سید هاشم حسینی (1390)، «کاربرد تزئینی و مفهومی نقش شمسه در مجموعه شیخ صفیالدین اردبیلی»، دوفصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات هنر اسلامی، شماره 14، صفحههای 7 تا 24.
5- میترا ذاکرین (1390)، «بررسی نقش خورشید بر سفالینههای ایران»، نشریه هنرهای زیبا- هنرهای تجسمی، شماره 46، صفحههای 23-33.
6- رضا رضالو، یحیی آیرملو، اسدالله میرزاآقاجانی (1392)، «مطالعه سیر تحول نقوش چلیپایی در تزئینات معماری دوره اسلامی و زیباییشناسی و نمادشناسی آن»، نشریه هنرهای زیبا- هنرهای تجسمی، شماره 1، صفحههای 15-24.
7- ژان شوالیه، آلن گربران (1379)، «فرهنگ نمادها، ترجمه و تحقیق»، ترجمه سودابه فضایلی، انتشارات جیحون، تهران.
8- گیسو قائم (1388)، «پیام چلیپا بر سفالینههای ایران»، نشریه صفه، شماره 49، صفحههای 31-46.
9- ملیحه کشتگر (1391)، «بررسی تطبیقی چلیپا به عنوان نماد دینی در تمدنهای ایران باستان، بینالنهرین، هند و چین»، فصلنامه علمی-پژوهشی هنرهای تجسمی نقش مایه، شماره 12، صفحههای 63-72.
10- قباد کیانمهر، محمد خزایی (1385)، «مفاهیم و بیان عددی در هنر گرهچینی صفوی»، کتاب ماه هنر، صفحههای 26 -39.