ادریس هستم دلال خاویار·۳ روز پیشاسارت در سفینهی نکیر و منکرپرتاب از اتاقک فرمان دو بازویم را سفت چسبیدهاند و عضلاتم در شرف کش آمدن است . ترس بند بند وجودم را فراگرفته و بیم اندر هر یاخته بانگ میده…
ادریس هستم دلال خاویار·۶ روز پیشپلهٔ سیزدهمهفت میلیارد نگاه یکی بود یکی نبود ولی هیچکی اون یکی نبود !پلهی اول ؛ یهوقتایی زاده میشی برای زجر کشیدن ولی امیدوارم تو اون یکی نباشی !پل…
ادریس هستم دلال خاویار·۷ روز پیشطلوعِ موعودگشودنِ پلکها : نگاه به طلوعشرحِ حالمان : چشمانِ زیبای قهوهای رنگات است ، که برای گریستن آفریده نشدند ؛ بس برای پشت چشمی نازک کردن و کوچک…