سحر صاد
سحر صاد
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

چگونه کارفرما افتضاحی باشیم؟

من یک کارفرما هستم.قبل از اینکه به شرکت بروم ، حال روحی کارمندانم مساعد است ; البته من که ندیدم اما میتوانم بفهمم زمانی که پا به شرکت میگذارم صدای قهقهه ها در فضا خفه می شود ، صدای صحبتی شنیده نمیشود و هرکس مشغول به کارش است .

صد البته که باید این چنین باشد من کارفرما هستم . من باید جذبه داشته باشم . مثل امروز که خوش درخشیدم ، کارمندم را نادان دانستم و به حرف هایش اهمیتی ندادم . البته حق هم دارم من کتاب های زیادی خوانده ام ، دوره های زیادی دیده ام و چندین سال است که کارفرما هستم . سطح معلوماتم انقد بالا است که نیازی نیست کارمندم ( زیر دستم ) به من بفهماند چی درست و چی غلط است !

درگیری و مشغله فکری زیادی دارم. گاها پیش آمده که وقتی بخشی از کار دچار مشکلاتی میشود به کارمندم هم فشار بیشتری وارد میکنم چون برای هر قسمت کارش حقوق دریافت میکند و موظف است تمام مشکلات روحی و روانی را به جان بخرد .

یک مدیر و کارفرما نمونه موظف است هرماه برای بهبود کارمندانش جلسه ای تشکیل بدهد و از روند کار آن ها اطلاعاتی کسب کند . جلسه ای که در این هفته تشکیل دادم بسی پربار بود زیرا باعث شد حق چند تن از کارمندانم را کف دستشان بگذارم تا تشویق شوند کار کنند و همچنین کارمندان نمونه را معرفی کنم .

از نظر بنده کارمند نمونه دارای ویژگی های منحصر به فرد زیر است :

1. کسی که دائما مشغول به کار است .

2. اضافه کاری و تعطیل کاری زیادی دارد.

3. خارج از وقت اداری هم برای کارش وقت بگذارد .

4. از همه مهم تر تنها کلمه ای که از او میشنوم چشم باشد .

از نظر خودم کارفرمای نمونه ای هستم چون اجازه نمیدهم کسی روی حرفم ، حرف بزند. اگر مشکلی باشد بدون اینکه کارمندم توضیحی بدهد دوست دارم آن را حل کند ، برایم مهم نیست که کاری از من بر می آید یا نه فقط باید متکی به خودش باشد . کسی نمیتواند انتقاد یا پیشنهادی به من بکند. در شرکت من ، جز کار هیچ چیز دیگری ملاک نیست . خنده بی جا و صحبت بی جا باعث میشود کارمندم از کار عقب بماند و وقتی به خانه میرود با اعصاب آشفته باشد. مشکلات روحی او برایم اهمیتی ندارد.

من سعی کرده ام با سخت کردن زندگی کارمندانم آن هارا از کار خسته کنم تا وقتی به خانه میروند جز من و شرکت من به چیز دیگری فکر نکنند :)


روحی روانیکارفرما
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید