حقوق بشر، ایدهای فاشیستی! این گزاره به قدری گزاف است و ضد جریان، که صرف بیان آن، ولو به مزاح، برای انزوا و ترور شخصیتی و فکری شما کافیست.
برای ادعای اینکه یک ایده، ایدهای فاشیستی است، باید نخست رویکرد عقل فاشیستی را بشناسیم. عقل فاشیستی بر «تقدیس تفاوت» بنا شده است؛ چکیده و مغز فاشیسم را، بدون پیچیده کردن درک و ایجاد زوائد برای آن میتوان در یک جمله خلاصه کرد : «تقدیس تفاوت!».
زمانی که فرد به واسطه برخورداری از یک سلسله صفات عمدتاً انتسابی، دارای برتری ذاتی بر سایرین شناخته شود، یا به دیگر سخن، به لحاظ ذاتی واجد خصیصهای برتری بخش بر دیگران پنداشته میشود. ترجمان دیگر گزاره حاضر این است که صفاتی که در فرد موصوف «هست» و در دیگری «نیست»، سبب ایجاد «تفاوتی» بین او و دیگری میشود که این تفاوت، فی ذاته برتری بخش، یعنی مساوی با برتری است؛ بدین ترتیب، متفاوت بودن به شرط اینکه عامل تفاوت، خصیصه مقدس تعریف شده از سوی اکثریت باشد، واجد تقدس میشود.
حقوق بشر معاصر، در چهارمین دوره حیات خویش، توانسته خود را در این خلاصه کند که «احترام به تفاوتها و تمایزها» همان زبان مشترکی بوده که بشر در تمام دوران حیات خود قربانی فقدان آن است.
بحث در احترام به تفاوتهای دو فرد یا دو جماعت با یکدیگر، ابتدایی ترین و دم دستی ترین واکنش ون ضدحمله ی اصحاب ایدئولوژی حقوق بشر برای تخطئه منتقدان و متهم ساختن آنان به ارتجاع و هواداری از ناقضان حقوق بشر است. لذا، راقم سطور به این قائل است که بحث در بدیهیات، عملی غیر عقلایی بوده و احترام و به رسمیت شناختن تفاوتهای افراد و جماعات، امری بدیهی و حتماً اخلاقی است.
لکن بدل نمودن این امر بدیهی اخلاقی به الزامی حقوقی در طریقی ایجابی، آن را به یک ایدئولوژی تبدیل مینماید؛ شما به عنوان یک نظام حقوقی، حداکثر میتوانید برای انتظام بخشی به امور، «نفی و تخطئه تفاوت» را مجازات کنید اما اگر بخواهید متولی توسعه و تقدیس تفاوت بشوید، حقوق بشر را که هسته اصلی و بیضهاش«بی طرفی» است، از خود تهی ساختهاید!
در زمانه معاصر، تقدیس تفاوت و طرح بحث «حق بر متفاوت بودن» و اشاعه آن و بدل ساختن آن به نقل و نبات هر بحث ربط و بی ربط، حقوق بشر را به یک ایدئولوژی خطرناک تبدیل نموده است.
منتهای حق بر متفاوت بودن یا برخطا بودن و سایر شقوق آن، بدل ساختن تفاوت به امری مقدس و ایدئولوژیزه و معادل فضیلت و النهایه، پهن کردن دام خطاهای شناختی متعدد در ذهن آدمیان است. برآیند این فرآیند، تبدیل شدن تفاوت به ارزش و فضیلت است و سپس، صعود آن به مرتبه امری که می توان برای آن دستگاه توجیه گر عظیمی ساخت، مبارزه کرد، جنگید، کشورها را اشغال کرد، شکنجه ی مقدس داد و با نهایت سانتی مانتالیسم، رذیلانه استثمار کرد!
حقوق بشر معاصر، ایده ای فاشیستی و اسم رمز نظم جدید جهانی بر پایه یک دست ساختن جهان بر پایه ارزش های تمدن غرب و برتری بخشیدن بر آدم هایی است که ذاتاً حامل آن ارزش ها هستند!
رسانه امروز می تواند و توانسته است جایگزین فلسفه شود و خطرناک ترین ایدئولوژی های ساخته ی بشر را به عنوان پادزهر و بهشت موعود بشناساند.آ