Ghazal
Ghazal
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

رمان ماکانی دلبر هوس پارت ۱

تو خونه نشسته بودمو طبق معمول همیشه حوصلم سر رفته بود

آخه منو چ ب بیکار نشستن تو خونه اونم تو یه کشور دیگه

رفتم اینستا دیدم گروه ماکان تور کنسرت اروپا گذاشته .ایول این یعنی آلمانم میان برای کنسرت

اوه اوه راستی من خودمو معرفی نکردم هنوز

بزار معرفی کنم

من هوسم البته رفقا بهم میگن هوس اسم واقعیم غزله

18 سالمه و برای ادامه تحصیل اومدم آلمان تازه اومدم

خیلی از اینجا خوشم نیومده تا الان(ارواح عمم?)

خب برای امشب یه بلیت گرفتم ...رفیقام اینجا نبودن همه ایران بودن البته رفته بودن ایران سر بزنن درست بخوام بگم رفیقام کره زندگی میکنن ولی دیگه فکر برگشتن

خب الان من باید آماده شم ???

بعد نیم ساعت حاضر بودم

یه آرایش ملیح هم کردم و رفتم بیرون

سوار BMWسبزم شدم و گاااااز شو گرفتم تا زود زود برسم

ما خونوادتا عاشق گاز دادن و سرعت و هیجان بودیم

رسیدم بعد یخورده معطلی رفتم داخل و صندلیمو پیدا کردم و نشستم

اومدن و اجرا کردن و رفتن «خیلی مختصر و مفید ?والا »

رفتم واسه عکس گوشیو دادم دست مسعود ک عکس بگیره ازمون عکسو گرفت

اومدم گوشیو از دستش بگیرم کیهو نمی‌دونم داشت کجا رو نگاه میکرد

گوشی از دستش افتاد «ای لعنت ب این بخت پریشان???»

گوشی سه هزار دلاری منو انداخت ??

از درون خعلی عصبی بودم ولی ریلکس نشون دادم «از نظر خودم »

یه دفه نفهمیدم چیشد اشکم در اومد

همه هاج و واج و با ترس نگاهم میکردن

و این منم ک ک گوشیم ب چوخ رفت ?

مسعود #امممم ببخشید ح.ح.حواسم نبود

من°حواستون کجا بود ؟

#ل.ل.لباستون خیلی باز بود ?

°چرا انقد ه.ی.ز ؟

#چکار کنم خب ?

____________________________________

خب خب خب اینم از پارت اول

بچه ها لطفا اگه خوشتون اومد یا حتی اگرم بدتون اومد کامنت بزارید

انتقادی چیزی بود بگید عیب رو درست کنم ?

و من دوتا رمان توی بلاگفا دارم رمان ماکانی بعد آدریاشونو میذارم براتون لطفاً ب اونا هم سر بزنید ??بوس بوس عاشقتونم





















































ادامه تحصیلرمان ماکانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید