معرفی کتاب آدری هیپبورن یک روح زیبا
زیبایی حقیقی
مدتها پیش وقتی برای اولین بار چهرهی آدری هیپبورن رو دیدم مجذوبش شدم با اینکه نمیدونستم کیه و وقتی سرچ کردم و فهمیدم بازیگر بوده با اینکه همیشه از دیدن فیلمهای کلاسیک و قدیمی بدم میاومد، فیلمهای آدری هیپبورن رو دیدم و از همون اولین فیلمی که ازش دیدم یعنی صبحانه در تیفانی متوجه شدم که انگار آدری فیلم بازی نمیکنه و انگار خودشه و خود حقیقیش رو به نمایش میزاره، این خیلی برای من ناب بود تا حالا بازیگری رو ندیده بودمکه خودش باشه، لبخند زدنش طبیعی باشه و لذت بردنش در طول فیلم و حتی غمش حقیق باشه.
وقتی اسم این کتاب رو شنیدممجذوبش شدم ، بهترین عنوانی بود که میشد برای آدری به کار برد. یک روح زیبا به معنای واقعی ، چون مهم نبود که آدری چه ژستی میگیره، در هر حالت شما با دیدنش حس میگردی باید انسان بهتری باشی. و قتی متوجه شدم این کتاب رو پسرش نوشته خوشحالترم شدم، چون دوست داشتم بدون آدری تو زندگی واقعیش چجوری بوده و چه سرگذشتی داشته.
هیچوقت فکر نمیکردم نگاهی که پر از زیبایی و معصومیته جنگ رو دیده، قحطی رو دیده، حرص و طمع مردم رو دیده باشه. اینکه در این کتاب دیدم آدری از زندگی لذت میبرده و عاشق عزیزانش بوده و همزمان نگران کودکان گرسنه و فقیر آفریقا بوده، برای من خیلی الهامبخش بود. اینکه تا آخر عمرش رو به حمایت از کودکان آفریقا سپری کرد حتی بعضی وقتها کنار اونها زندگی میکرد. و کلی سخنرانی ترتیب میداد فقط برای اینکه توجه مردم رو به سمت اونا معطوف کنه و از مردم کمک براشون جمع کنه . اون عاشق بچهها بود ، و اینقدر متواضع بود که خودش رو زیبا نمیدونست و از مردم خیلی سپاسگزارم بود که اونو زیبا میدونن.
یه چیز دیگه هم خیلی برای من جالب بود اونم اینکه همیشه عاشق باله بوده و تمام نوجوانی و جوانیش رو باله کار میکرده و با تمام وجود ازش لذت میبرده حتی زمان جنگ هم به کلاس باله میرفته اونجا تمرین میکرده و هدفش این بوده که بهترین رقاص باله بشه تو دنیا و جالبیش اینجاست که دوست نداشته فقط یه رقاص بزرگ بشه میخواسته بزرگترین باشه و وقتی استادش بهش میگه تو بهخاطر قد بلندی که داری نهایتا میتونی یه رقاص خوب باشی و فقط اونو تدریس کنی خیلی تو ذوقش میخوره و وقتی برای اولین بار برای بازیگری انتخاب میشه تصمیم میگیره بهترین بازیگر بشه که فکر میکنم موفق هم میشه. و حتی موسیقیدانی که برای آثاری که اون بازی میکرد موسیقی مینوشت از آدری الهام میگرفت برای خلق موسیقیش.
واقعا یه نفر چجوری میتونه اینقدر انرژی به همه بده ، چقدر انرژی مثبت اطراف این آدم این دختر دوستداشتنی وجود داشته، همه از دیدنش و معاشرت باهاش به وجد میاومدن .اما اون اینقدر عاشق بچههاش بود که به خاطر اونها فیلم بازی کردن رو گذاشت کنار و از تربیت اونها و کنار اونها بودن و دیدن رشدشان با تمام وجودش لذت میبرد.
همهی اینها برای من عجیب بود و دقیقا همین احساسات درونی آدری در چشمان اون در عکسها و فیلمها نمود میکرد و بیننده رو جذب میکرد و هنوز هم جذب میکنه. زیبایی تواضع در چشمان آدری مشخصه، زیبایی کمک به کودکان قحطی زده و عشق به اونها در چشمان آدری مشخصه و زیبایی خود بودن در حرکات آدری به رقص تبدیل شده بود که با وجود تمام سادگی در فیلمها بیننده رو میخکوب میکنه.
خیلی از خوندن این کتاب و مخصوصا دیدن عکسهای آدری در کتاب لذت بردم. به نظرم همه مخصوصا زنهای این دوره باید با شخصیت آدری آشنا بشن.