از وقتی که قرارشد کتاب را با گروه همخوانی بخوانم دل بی قرارم به تپش افتاد و هر روز و هر لحظه منتظر گذر روزها و شروع کتاب بودم، بلاخره انتظارم بهسر رسید.. خوانش کتاب روایت بی قراری شروع شد، با ورق زدن هر صفحه بیشتر غرق کتاب می شدم...از همان لحظه اول با بی قراری مادر برای مهلایش دلم بنای تند تپیدن گذاشت.
مرضیه بلدیه، همسر شهید حسین محرابی بی تکلف مخاطب را با خود و زندگی پر فراز و نشیبش همراه می کند...سادگی و بی آلایش بودن زندگیشان با حال خوشی همراه است که بسیار شیرین بود.
اختلاف سلیقه و نظرات مختلف شهید و همسرش حل اختلافات با همراهی زوجین بسیار زیبا و الگوی بسیارعالی برای جوانان امروز هست.
جاری بودن دین در متن زندگی شهید غبطه برانگیز بود.
تغییر شغل دائمی شهید و دلشوره های زیبای بیبی برای کار همسرش، زندگی بدور از راحتی و آسایش که همیشه در حال تلاطم بود تنها و تنها برای رضای خدا...صبر شهید عزیز بر مشکلات زندگی در کنار زندگی شخصی شهید تلاشش برای اعزام به سوریه افق دید مخاطب رو به شهدای مدافع حرم وسعت می بخشد.
تشویش همسر شهید و بی قراریش برای رفتن همسرش به سوریه در کنار همراهی زینب با پدر و نگاه زیبای زینب به دفاع از حرم حضرت زینب(س) نشان از عدم بی تفاوتی و عظمت روح بزرگ زینب به عنوان یک نوجوان داشت.
و در نهایت شهادت شهید و حضورش پس از شهادت در کنار همسر و فرزندانش تماما بیانگر زنده بودن شهید است.
« وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ »
سوره آل عمران، آیه۱۶۹