کتاب من میترا نیستم یک کتاب دخترونه ی شیرین و قشنگه اما یک قصه صورتی دخترونه نیست بعد از خوندن کتاب دیگه اون آدم سابق نمی شید.
شما دعوت هستید به شنیدن داستانی که از کربلا و امام حسین نشئت می گیرد.. داستانی که راوی اصلی آن مادر زینب هست، قصه قصهی دختر چهارده ساله ای هست که قراره رفیقتون بشه، رفیقی که به دنبال عاقبت بخیر شدن شماست با نشان دادن راه به شما راه صبوری، راه از خودگذشتگی، راه تهذیب نفس و خودسازی.. دوست شما می خواد به شما بگه نیاز نیست حتما بزرگ باشی تا بهترین باشی می تونی کوچکترین باشی و بهترین باشی...می تونی ظرف وجودیت رو انقدر بزرگ کنی که حتی نامت رو هم از بزرگان وام بگیری و در زیر پرچم نامت بلند قدم برداری.
زینب به شما یاد می دهد که نیاز نیست در خط مقدم جنگ در مقابل گلوله و تانک بایستی تا شهید بشی می تونی در دل شهر خودت باشی و شهیده بشی..😭😭
بخشی از کتاب من میترا نیستم ؛
وقتی در گلزار شهدا شروع به دفن شهدا کردند، با تعجب متوجه شدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج روبه روی قبر حمید یوسفیان است تازه فهمیدم که تعبیر خواب مادر حمید چه بود؛ آشنایی که صندوق صندوق میوه می آورد؛ آن آشنا زینب بود. مادرم که درخت کاج را دید به سینه اش کوفت و گفت: «کبری به خدا چند بار خواب دیدم که زینب دستم رو میگیره و زیر درخت کاج میبره.» یک میوه کاج برداشتم. باید این میوه را کنار هفت میوه ای که زینب جمع کرده بود میگذاشتم تا کامل شود. کسانی که برای تشییع آمده بودند، دور قبر زینب می آمدند و سؤال می کردند این دختر کجا شهید شده؟ تو عملیات فتح المبین بوده؟ من هم با سربلندی جواب میدادم به دست منافقین شهید شده...
فضای داستان بسیارعالی و نو بود تا الان فضای دوران دفاع مقدس رو به این صورت نخونده بودم.
درود خداوند بر روح پاک و بزرگ بانوی شهیده زینب کمایی🕊
زینب جان دست ما رو هم بگیر، ما رو به جایی برسون که اول تمامی کار هامون بر لوح دل بنویسیم او می بیند🥺 و در پایان بگیم: خانهام را ساختم، باید بروم.😭
کتاب من میترا نیستم در گذشته با عنوان راز درخت کاج منتشر شده بود که پس از ویرایش و بازنویسی مجدد توسط نویسنده و ناشر جدید با عنوان من میترا نیستم منتشر شد.
این یادداشت برای چالش مرورنویسی فراکتاب نوشته شده است