ویرگول
ورودثبت نام
انتشارات نازنویس
انتشارات نازنویس
خواندن ۸ دقیقه·۴ سال پیش

زندگی مسالمت آمیز افکار سنتی با ابزار های نوین در ایام کرونا.

گذر از روز های سخت و متفاوت با معجزه عصر جدید یعنی تکنولوژی. کرونا آمد تا به ما ثابت کنه هیچکس نباید از اهمیت تکنولوژی و امکانات این دوره غافل بشه و به روش های سنتی خودش بباله،به قول گفتنی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، در جدال طولانی مدت بین سنت و مدرنیته حالا نوبت ارتباطات نوین بود تا خودی نشان بده وثابت کنه اصرارش برای حضور درجهان الکی نبوده و خیرخواه انسان هاست. اما زودتر بگذریم از این مقدمات بریم سراغ اصل مطلب،اینکه کرونا و تکنولوژی چه تاثیری روی زندگی ما داشت. از وقتی یادمه در طول بیست و چندسالی که از خدا عمر گرفتم،از خونه ما جز صدای ظرف غذا و استکان چایی،گه گاهی صدای تلویزیون و صحبت های اعضای خانواده صدای متفاوت ازش در نمیومد. اما بعد از اتفاقاتی که در زندگی تمام مردم جهان رخ داد ومحدودیت هایی به واسطه کرونا برای همه اعمال شد، حالا من صدای عجیب غریبی رو داخل خونمون میشنیدم،چیزی که برای گوش هام خیلی نا آشنا بود و هربار وسوسم می کرد تا برای پیدا کردن منبع صدا از تخت خواب گرم و نرمم بلند شم و به دنبالش بگردم اما پیش خودم می گفتم نه بابا حتما خوابی چیزی دارم میبینم داخل هپروتم وگرنه خونه مارو چه به این صداها.
چندباری خودمو به این صورت قانع کردم تا به خوابم ادامه بدم اما این مقاومت نهایت چند روز پا برجا بود. تا اینکه یک روز تصمیم گرفتم در جست و جوی صدایی ناشناخته از اتاقم بیرون بیام،البته لازم بذکر کلا آدمی هستم که بیشتر زمانم رو داخل اتاقم سپری می کنم جز در مواقع غذا خوردن از اتاق بیرون نمیام. اول به سراغ پنجره اتاقم رفتم و نگاهی به بیرون انداختم،اما بیرون ساکت تر از هر زمانی بود به قول معروف پرنده پر نمی زد. راه دیگه ای نداشتم، جز اینکه داخل خونه رو جست و جوکنم. همینکه داشتم قدم میزدم با همون چشمای خوابالود حس کردم اتاقم یه چیزی کم داره،چند ثانیه ایستادم و بعد گفتم حتما اثرات خواب زیاده توهم زدم و به همون شکل به سمت حال خونه رفتم.
چیزی که می دیدم باور نمی کردم، چشم هام گرد شده بود. پدرم با کش ورزشی درحال انجام دراز نشست بود. مادرمم با لباس ورزشی روی مبل نشسته و گوشیش(سامسونگ A30 S)رو داشت نگاه می کرد،گفتم داستان از چه قراره امروز همه سحر خیز شدین و دارین ورزش می کنین. مادرم نگاهی عاقل اندر صفیحه به من کرد و باحالتی که تاسف رو میشد از چشماش بابت تنبلی من حس کرد گفت:یکم از ما یادبگیر. منکه هنوز متعجب بودگفتم:شما که خودت سرت داخل گوشیه به من میگی تنبل،البته ای کاش نمی گفتم چون با چرخوندن صفحه گوشیش فهمیدم چه اشتباهی کردم دست به قضاوت عجولانه زدم،آخه مادرم داشت داخل گوشی از طریق اینترنت و نرم افزار های ارتباطی به دنبال تمرین های ورزش خونگی می گشت. آمدم کنارش نشستم تا یکم غربزنم چرا صبحانه آماده نیست.اما همینکه سرمو به سمت ساعت خونه چرخوندم تا ساعتو ببینم،اینباربیشتر از وقتی که ورزش پدر مادرمو دیدم متعجب شدم. میدونید چرا؟ الان بهتون میگم! یادتونه گفتم وقتی بیدار شدم حس کردم یه چیزی داخل اتاقم جابه جا شده ولی بیخیال از کنارش گذشتم؟ خب من کاملا درست فهمیدم بودم چون کیس کامپیوترم از داخل اتاق به حال منتقل شده بود، اونم صرفا برای انجام حرکات ورزشی توسط برادر عزیزم!!!! که خب اینهم بخشی از فواید تکنولوژی در ایام کروناییه،اما در غالب استفاده فیزیکی به جای وزنه و دمبل. حالا پدر و مادرم بیشتر از ما سرشون داخل گوشی هاشون بود،این ما بودیم که از سر شوخی و به تلافی گذشته که نمیذاشتن خیلی به گوشی نگاه کنیم بهشون می گفتیم از اون تلفن فاصله بگیرین و یکمی هم به فکر خونه زندگی باشین.

هرچند پدرم در اوج از ورزش کردن خداحافظی کرد و به سراغ کار همیشگی اش یعنی خوندن اخبارو اطلاعات روز ازطریق گوشی برگشت، اما یادم می مونه روزگاری مردم تمام زندگیشون رو به فناوری های نوین پیوند زدند و بخشی از عمرشون رو خارج از دنیای واقعی در گوشی ها سپری کردند وافکارشون رو نسبت این مسئله دست خوش تحول کردند و یه جورایی با فناوری های جدید دست دوستی دادند.

یه جورایی زندگی مسالمت آمیز افکار سنتی و ابزار های نوین.

#روایتگرباش #کرونا #نویسندگی #تکنولوژی

#روایتگرباش#کرونا#تکنولوژیروایتگرباش
تیم نویسندگی و تولید محتوای متنی نازنویس با اعضایی متخصص درحوزه های نوشتاری و محتوا نویسی؛از پیش ما دست خالی برنخواهید گشت.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید