مارکس در نقد فلسفه ی هگل یکی از مشهورترین جملاتش را مینویسد:”دین افیون توده هاست.” او می گوید: خدا، نیست که انسان را می آفریند، بلکه این انسان است که خدا را می سازد. جدل بر سر وجود یا عدم یک آفریننده به زمان مارکس یا شخص او محدود نمی شود و از نخستین روزهای پیدایش بشر همواره یکی از اساسی ترین پرسش هایی که آدمی با آن دست و پنجه نرم کرده این بوده که آیا ماورای ماده خالقی وجود دارد؟!
پاسخ به این پرسش همواره با جدال و خونریزی همراه بوده. دین و مذهب از همان ابتدای مطرح شدنش باعث قتل عام ها و کشتارهای فجیع در تمام جوامع بشری گشته و بسیاری از پیروان ادیان بخاطر عقاید و افکاری که گمان میکردند از جانب خداست و دشمنی با آن فکر دشمنی با خداست
حاضر شده اند به هر شیوه ای پیروان دیگر ادیان یا کفار و ملحدین به آن دین را از سر راه بردارند. جنگ های صلیبی، لشکرکشی های مسلمانان، جنگه ای مذهبی
در فرانسه، جنگ های سی ساله، کشتار مسلمانان در کشورهای بودیسم مذهب، درگیری
های گسترده میان مسلمانان و یهودی نشین های فلسطین و اسرائیل و بسیاری دیگر از فجایع جنگی برخاسته از دل دین و دینداری بوده است.
گویی ایمان به مذهب فرد مومن را به کلی از عقل سلیم دور میکند و تنها با وعده ی بهشت کاری می کند که شخص بزرگترین جنایت ها را بسیار عادی و با عشق و علاقه انجام دهد؛ اما فارغ از آنکه ایمان به مذهب تمام درها را به سوی عقل و منطق میبندد دین اشکالات اساسی دیگری نیز دارد. یکی از مهمترین آنها ایجاد مرزبندی است. دین بین پیروان خودش و دیگر ادیان یا بی اعتقادها خط قرمز
میکشد و خودی ها را پاک، باهوش و در یک کلام بالاتر و بیرونی ها را کثیف، نادان و در یک کلام پَست تر از خودی ها میداند؛ این همان کاری است که فاشیسم میکند آن هم با عناوین مختلف؛ از ملیت و قومیت گرفته تا نژاد و زبان. دشمن سازی از تمام انسانها جز آنانکه با ما هم عقیده اند نتیجه ی حلال سازی خونِ کفار است همان حکمی که ادیان نسبت به یکدیگر میدهند.
ولتر از پیشگامان مبارزه با دین در عصر روشنگری میگوید: با کسی که معتقد است با کشتن شما به بهشت میرود نمیتوان بحث منطقی کرد! فاشیسمِ دینی حتی خطرناک تر از فاشیسم نژادی و زبانی است چرا که در فاشیسم دینی حتی پیروان یک دین هم با هم خوب نیستند و مذاهب گوناگون یک دین با هم عناد بیشتری دارند تا با دیگر ادیان! کافیست به رابطه ی پروتستان ها و کاتولیک ها یا شیعه و
سُنی در تاریخ نگاهی بیندازید تا متوجه عمق فاجعه شوید؛ بماند که هر دین دهها و گاهی صدها مذهب بازتولید میکند و هر سودجویی با کم و زیاد کردن بند و تبصره ای به نسخه ی پیشین میتواند مذهبی جدید را بنیان گذارَد! تعدد باورنکردنی ادیان و مذاهب و تفاوتهای عدیده ای که با یکدیگر دارند به خوبی نشان میدهد که برخلاف آنچه مومنین می گویند همگی در یک راستا نیستند و گاهی در تناقض کامل با یکدیگر به سر میبرند! در تحقیقی جالب ادیان و مذاهب موجود در جهان را حدود ۴۲۰۰ تخمین زده اند!و این عمق فاجعه را نشان میدهد.۴۲۰۰ گروه که هریک دیگران را دشمن می پندارند و گاهی به خون یکدیگر تشنه اند.
مارکسیسم اما علاوه بر تمام مشکلاتی که با دین دارد مشکل اساسی اش را متوجه آنچه باعث میشود به دین رو بیاوریم می سازد. فارغ از وراثتی بودن دین و مذهب که بسته به این است در چه دیار و زمانی به دنیا بیاییم تا همان دین و مذهب پدرانمان را به ارث ببریم اساسا چه چیزی باعث میشود
تا سراغ دین برویم؟ مارکس عجز و ناتوانی را مهمترین دلیل میداند. در تحقیقی جالب میزان افراد تحصیل کرده یا ثروتمند هر جامعه که به دین یا مذهبی خاص اعتقاد دارند بسیار کمتر است نسبت به بیسوادان، کم سوادان و یا اقشار فرودست همان جامعه! این همان چیزی است که درستی حرف مارکس را به اثبات می رساند، براحتی میتوان بسیاری از پزشکان، فیزیکدانان، دانشمندان، نویسندگان، زیست شناسان، اخترشناسان، نظریه پردازان و سرمایه دارانی را مشاهده کرد که اعتقادات مذهبی ندارند اما در اقشار زیرین جامعه بسیارند کارگران و فقرایی که با آن که آه در بساط
ندارند حاضرند خودشان و خانواده شان را در راه دین فدا کنند! دین رویا میفروشد! دین سرابی است برای آنان که در زندگی به هیچ نرسیده اند، نه شغل دلخواهشان را بدست آورده اند، نه شرایط زندگی شان به گونه ایست که بتوان از آن رضایت داشت، نه درآمد مناسبی دارند خلاصه نه گذشته ای دارند، نه حالی و نه آینده ای! دین اما وعده ی آینده را به آنان می فروشد. وعده ی آینده ای نامعلوم که نه زمانش مشخص شده و نه مکانش. مختصات بهشت به کسی داده نمیشود تنها به وجود غذاهای لذیذ و زنان زیباروی، چشمه های جوشان شرابی گوارا و آب و هوایی مناسب بسنده میشود تا افراد آنچه را اینجا روی زمین نتوانستند بیابند را در آسمان جستجو کنند! سرمایه داران اما نیازی به این وعده ها
ندارند چرا که بهشت را همینجا روی زمین تجربه میکنند و گاهی بیشتر از آنچه در کتاب مقدس وعده داده شده را بدست می آوردند! بنابراین دین متعلق به متمولین نیست دین برای فردوستان طراحی شده دین برای فقراست! اعتقاد دینی از انسان مترسک میسازد، پویایی و تجرک را از بشر میگیرد و همه چیز را به آسمانها حواله میدهد.
بسیارند کارگرانی که صبح قبل از خروج از خانه از خدا میخواهند روزیِ خوبی برایشان مقدر شود! این همان چیزی است که مارکسیسم هشدارش را میدهد، مراقب دین باشید! دین میخواهد شما را از فعالیت باز دارد. دین میخواهد شما تغییر نکنید و تغییر ندهید! اگر تاریخچه ی ادیانرا به طور مختصر و کلی مرور کنیم میفهمیم دین همواره ابزاری در دست قدرتمندان و ثروتمندان جوامع بوده است. در هرم طبقاتی نیز میتوان کاسبان دین را در طبقات بالایی مشاهده کرد همانجا که کشیشان و آخوندها با در دست داشتن بودجه و سرمایه ای عظیم سیاست گذاری را برای سیستم حاکمه سهل
میکنند تا جنایتهای سرمایه داری راحت تر و ساده تر انجام شود! نکته ی مهم و حائز اهمیت اینجا آن است که نباید مذهبی و معنوی بودن را یکی بدانیم! مذهبی بودن به معنای چشم و گوش بسته بودن و به طور کامل فرمانبرداری از آن چیزی است که دین میگوید اما معنویت یعنی احترام و
اعتقاد به تمام آن قواعد اخلاقی و انسانی که مادی نیست! صداقت، عدالت، درستی، احترام به حقوق حیوانات، طبیعت دوستی، صلح، کمک به دیگران همه و همه افعال معنوی به حساب می آیند بنابراین میتوان معنوی بود اما مذهبی نبود! میتوان انسان بود اما دین نداشت، میتوان آدم خوبی بود اما در کنارش اندیشید و شک کرد، میتوان خودِ انسانها را دید نه دینشان را… و در نهایت اینکه برای زیر و رو کردن سیستم حاکمه، برای نابودی آخرین قلعه های سرمایه داری، برای برپایی جامعه ای عدالت محور و انسانی ، باید اختیار را در دست گرفت، اندیشید و عمل کرد و منتظر نماند تا خدایانی در آسمان برای ما در روی زمین تصمیم بگیرند! وقت آن است جامعه، خیالی وهم و تصوری پوچ را برای همیشه کنار بگذارد و بداند تنها راهِ رهایی همینجا روی زمین است و بدست همین مردمان…
از دست دادن امیدی واهی خود موفقیتی بزرگ است
منبع مقاله : فداییان کمونیست