آیا میتوان آینده خود را کنترل کنیم؟
نگرش نامشخص به آینده گویای ناکارآمدی دنیای امروز ماست. وقتی افراد برنامه ای مشخص برای اجرا نداشته باشند از قواعد مرسوم استفاده می کنند تا مجموعه ای از گزینه های مختلف برای خود ایجاد کنند. برعکس نگرش مشخص از عزم راسخ پیروی می کند. کسی که آینده را مشخص می داند به جای رفتن به دنبال چیزهای معمولی فراوان که می تواند او را "همه کاره" جلوه دهد، بهترین کار مشخص را می کند و فقط به آن یک کار می پردازد. به جای اینکه برای هم رنگ شدن با جماعت خود را به آب و آتش بزند، تمام تلاشش را می کند در کاری مهم به استادی برسد و برای خودش انحصاری درست کند.
کدام سمت وسوی بد بینی به آینده بایستیم؟ بدبینی که آینده را نامشخص می داند یا با بدبینی که آینده را مشخص می داند.
بدبینی که آینده را نامشخص می داند، نمی داند این افول اجتناب پذیری که انتظارش را می کشد دیر یا زود، سریع یا کند، ناگهانی یا تدریجی خواهد بود. یگانه کاری که از دستش بر می آید انتظار برای وقوع آن است بنابراین می خورد و می آشامد و دراین حین شاید ازدواج هم بکند. بدبینی که آینده را مشخص می داند، به پیش بینی آینده معتقد است، ولی از آنجاییکه تاریک و غم انگیز خواهد بود، باید خود را برای آن آماده کند. امروزه چینی ها بدبین ترین افرادی هستند که آینده را مشخص می دانند. تمام رهبران ارشد چین هنگام کودکی قحطی را تجربه کرده اند بنابراین بر این باور هستند که فاجعه دور از انتظار نیست.
کدام سمت وسوی خوش بینی به آینده بایستیم؟ خوش بینی که آینده را نامشخص می داند یا با خوش بینی که آینده را مشخص می داند.
خوش بینی که آینده را مشخص می داند آینده بهتر از زمان حال است به شرط اینکه برای بهتر شدن آن برنامه ای داشته باشید و برای تحقق آینده ای بهتر سخت کار کنید مانند دانشمندان، مهندسان، پزشکان و افراد اهل کسب و کار از قرن هفدهم تا سال های 1950 که دنیا را ثروت مند تر و سالم تر کردند و بیشتر از چیزی که حتی می شد تصور کرد، متوسط طول عمر را بالا بردند. خوش بینی که آینده را نا مشخص می داند، آینده بهتر خواهد بود ولی نمی داند این بهتر بودن مو به مو چگونه است، بنابراین برنامه خاصی برای آینده ندارد. او انتظار سودآوری از آینده را دارد ولی دلیلی نمی بیند برای این سودآوری طرح مشخصی داشته باشد. خوش بینی هایی که آینده را نامشخص می دانند به جای چند سال کار برای تولید محصولی جدید، محصولات موجود را تغییر می دهند.
پیشرفت بدون برنامه ریزی چیزی است که آن را "تکامل" می نامیم. همه جا صحبت از ساخت "شرکت نوپای کارآمد" است که بتواند با محیطی که همواره در حال تغییر است "انطباق" یابد و در آن به تکامل برسد. به کارآفرین های تازه وارد گفته می شود که در دنیای کار آفرینی هیچ چیز از قبل معلوم نیست: قرار است گوش به مشتریان بسپاریم که چه می خواهند و هیچ چیزی به غیر از "کمینه محصول پذیرفتنی" نسازیم و با تکامل آن راه خود را به سوی موفقیت تکرار کنیم. هر کار آفرین بزرگی در ابتدا و قبل از هر چیز طراح است. بزرگترین طراحی جابز کسب و کار اوست. اپل برای تولید محصولات جدید و توزیع موثر آنها برنامه های چندین ساله مشخص در ذهن خود مجسم کرده و به اجرا درآورده است. "کمینه محصول پذیرفتنی" را فراموش کنید. از وقتی جابز اپل را در سال 1976 تاسیس کرد به این مهم پی برد که می توان جهان را با برنامه ریزی دقیق و نه با گوش دادن به باز خوردهای focus group یا تقلید از موفقیت های دیگران، تغییر داد.
توجه تان باید فقط به کاری باشد که در آن شایستگی دارید، ولی قبل از آن باید در این باره که آیا این کار در آینده ارزش آفرین است یا خیر، خوب فکر کنید.