پریا ایوبی
پریا ایوبی
خواندن ۱ دقیقه·۴ روز پیش

مدرسه

وقتی داشتم وارد راهنمایی میشدم استرس داشتم که دیگه پیش دوستای خودم نیستم یا شاید تنها بمونم چون رشته ای که انتخاب کردم خیلی کم پیش می اومد دوستام باشن ولی از شانس خوب من با دوتا از دوستای صمیمم همکلاسی شدم چندتا دوست جدید پیدا کردم از روز اول به بعد استرسی نداشتم همش خوشحالی بود با ذوق میرفتم مدرسه که دوستامو بینم زنگ تفریا مثل لشگر هممون گوشه حیاط جم میشیم میخندیدم همه با هم خراکی میخوریم حتی الان وقتی تعطیل میشیم نراحت مشیم که قراره چند روز همو نبینیم.


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید