عروس کوه شب شدشهرکیشی
ندیدم خوشترازآن من به گیتی
زلال چشمه و نخلهای زیبا
که دارد آسمانی همچو دریا
شبش آرام و روزش دلنشین است
گمانم که بهشتی در زمین است
دلم را می برد آن جوی آبش
به وقت خواندن شعر کتابش
اگر خواستی روی روزی به آنجا
سلامی هم بکن بر شهر بابا
قدم آهسته نَه بر خاک چون دُر
دلش رانشکنی سینه اش کنی پر
تو دیدی؟ کوچه زیبا و نابش؟
صدای شر شر آب حیاتش
ندیدی گر به عمرت شهر مارا
جمالش بُرده از یوسف به یغما
🍁زلیخا خرمی🍁