زلیخا خرمی
زلیخا خرمی
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

کلبه🏡



چلچراغ شهر
ازدور پیداست
آن طرف ترهم
کلبه ای زیباست
آسمان آنجا
دردلش غوغاست
چشم ابر او
چون من تنهاست
در دلم انگار
ول وله برپاست
شوروشوق دل
قد یک دنیاست
بارش باران
به چقدرزیباست
با صدای رعد
چون قیامتهاست
چِشم بجای رود
مثل یک دریاست
غم چنان سیلی
همره ابرهاست
..................
زلیخا خرمی

زلیخا خرمی هستم شاعری از دیار جنوب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید