اگه فقط یه فرصت دوباره بهت داده بشه برای بهدستآوردن چیزی که از دست رفته چیکار میکنی؟ ازش استفاده میکنی و خودتو نجات میدی یا این یکیو هم از دست میدی؟
اگه زمان کوتاهی برای انجامش داشته باشی، از همهی اون زمان استفاده میکنی یا مثل همیشه و به امیدِ طبقِ عادت جمعکردن همهچیز در ساعات پایانی، وقتتو برای هرچیزی جز اونی که باید تلف میکنی؟
چی میتونه تو رو به خودت بیاره و محرک روشن کردن موتوری باشه که انگار خیلی وقته خاموشه؟
وقتی به ضرورت استفاده از این فرصت برای نجات خودت آگاهی، چی نمیذاره که واقعا براش تلاش کنی؟
چی میتونه کاری که میدونی درسته رو از توی مغرت بیرون بکشه و بیاره توی زندگی واقعیت؟ چی میتونه این رکود رو به حرکت تبدیل کنه؟
دیگه چی باید بشه که بلند شی و یه کاری برای این زندگی بکنی؟