به بهانه چاپ ویژنامه احسان نجفی در هفته نامه صدای آزادی
آنهایی که با ادبیات امریکای لاتین و بویژه ادبیات داستانی آن سرزمین دمسازند، با تمام وجود حس کردهاند که پیوندی نانوشتنی بین دنیای روایات آنان با روایات رازآمیز این دیار تاریخی وجود دارد. وقتی «پدروپارامو» را ورق میزنی، یا در جادههای «صد سال تنهایی» به سمت ناشناختهها میروی، نمونهاش را در نُهتُوی جغرافیای فرهنگی و حتی آیینی این سامان میبینی.
میفهمی که بسیاری از چیزها هنوز «نام»ی ندارند و بایستی دستها را بالا بزنی و نامگذاری کنی. راههای نرفتهی بسیاری هستند که می بایست هموار کنی و در بین دیروز و امروز به فکر ایجاد روابطی گرم باشی. بویژه اگر قدم در وادی فرهنگ و هنر بگذاری! و گر نه برای امور دیگر میتوانی بگذری و رها کنی که هر چه بادا باد!...
تاریخ میگوید که: ما در دماغهی بسیاری از رنجهای بزرگ و کوچک بودهایم و یا شاید خود رنج از دنیای ما زاده شده است. همین کرماشان، قرنها «گوشت دم توپ» نزاعهای کوچک و بزرگ بوده و همهی داشتههایش در بسیاری از موارد به تاراج رفته است و حتی تا این اواخر، بخش قابل توجهی از آن در دست عثمانی بوده است. پس اگر بخواهیم از خلاء محصولات فرهنگی مهمی مثل: کتاب فرافکنی کنیم، میتوانیم با چنین احتمالی روبرو شویم که داشتههای مکتوب ما در زیر سم اسبان مهاجمان نابود شده است.
در هر صورت گذشتهی ما دستانی خالی را در این زمینه نشانمان میدهد. اما امروز داستان کاملاً فرق کرده و فوریتهای بسیاری را پیش رو داریم. مسائل و زخمهایی از گذشتههای دور و نزدیک، نسلی را مهیج و جسور کرد تا بتوانند خلاءهای پشت سر را نادیده بگیرند و بی آنکه چشم به راه کولیان ماکوندو باشند، بر همهی نویافتهها، اسامی تازه بگذارند! و سربلندانه به پیش آیند. یکی از حرکتهای جسورانهای که توانسته است برگهایی معتبر بر شناسنامهی فرهنگیمان بیفزاید، جنبشی شورآفرین در عرصهی ادبیات کوردی در کرماشان است. روایتی منقطع از این حرکت و جریان، می تواند نکاتی قابل توجه را به یاد مخاطبان اهل فرهنگ بیاورد:
نزدیک به سه دهه تلاش مجموعهای از جوانانِ غالباً بیادعا در عرصهی ادبیات کوردی باشوری که کمتر از سرنشینان یک مینیبوس بوده و هستند، جریانی پویا، مهم و تاریخی را در چنین حوزهای از زبان فاخر کوردی به راه انداخت که امروز هیچ ناظر آگاهی توان انکار آن را ندارد.
این جریان که شاخه ای مهم از آن در اواخر دههی هفتاد شمسی از گیلان غرب و اسلام آباد استارت خورد، به عنوان شعر مدرن یا نوگرای کوردی رسماً به محافل فرهنگی شناسانده شد، در دهههای هشتاد و نود شمسی نیز به نوزایی مستمر خود ادامه داد و در هر چند سال یکی دو چهرهی تازه و قابل احترام را به عرصهی فرهنگ کوردی باشوری معرفی کرد.
ماحصل تلاش چنین گروهی را نمیتوان تنها از یک زاویهی خاصّ ادبی مورد کنکاش قرار داد. اما میتوان نورافکنهایی بر مسیر پشت سر انداخت و گوشههایی از شکل گیری چنین جریان فراگیری را به مخاطب تیزهوش امروز نشان داد. بیانیه یا مانیفست شعر مدرن کوردی در اواخر دههی هفتاد خورشیدی می تواند «سنگ نشانی باشد که ره گم نشود.»
یکی از محصولات ناب این مجموعه، توجه به مرکزیت وجودی «کتاب» در فرآیند رشد فرهنگی است. کتاب یکی از مهمترین بخشهای تولیدات فرهنگی به شمار می رود. خاصّه اینکه در چنین عرصهای از زبان کوردی در گذشتههای دور و نزدیک، کتاب همواره غایب بزرگ بوده است. اما خوشبختانه از سال 1380 خورشیدی به این سو با تحرکی بزرگ در این میدان روبرو بودهایم. به طوری که یک دههی بعد از آن، کتاب کوردی به عنوان برآیند چنین دیدگاهی، در کتابخانههای شخصی با تحولی چشمگیر، حضوری مقبول یافت.
دفترهای شعر، پیشقراول چنین موفقیتی شدند و پروسهی شکلگیری داستان مدرن، امیدوارانه افقهایی تازه را پیش روی مخاطبان قرار داد. همچنین در کنار این اتفاقات شیرین، یکی دو فرهنگ لغت معتبر نیز متولد شدند تا اولین گامها برای ورود به دنیای جدید، محکم، حرفهای و موثر باشد.
تأثیرات انکارناپذیر فرهنگی از جمله: دغدغهی بازگشت به زبان مادری، از دیگر خروجیهای چنین جریانسازی مهمی بود که در جای خود به آن پرداختهایم. در این مسیر آمدگان و رفتگان بسیاری داشتهایم که بیشتر، مدعیانی احساساتی و تند و تیز بودند و هر کدام منجی وار بی هیچ شناختی از گذشته داعیهی همه چیز را داشتند اما بعدها که فهمیدند اشتباهی آمدهاند، «راه آمدهی خود» را پی میگرفتند و در کوچه های ناکجاآباد زندگی برای همیشه گم می شدند.
صد البته این آمد و رفتها همچنان ادامه خواهدداشت و درسی برای نوآمدگان خواهند بود. اما آنانی که صبورانه تنها به خلق آثار ادبی میپرداختند، همچنان هستند و خواهند ماند. مثل: شاعر داستان ما که در این ویژهنامهی ادبی، بیشتر با دنیای شاعرانهی او آشنا میشویم.
او یکی از چهرههای قابل احترام است که به دور از بازیهای سرخ و سفید و آبی، صبورانه و آگاهانه به کار آفرینش ادبی در ساحت زبان کوردی پرداخته و همچنان ادامه میدهد و آثاری درخور توجه را به کتابخانهی ادبیات کوردی باشوری افزوده است. این شاعر از «سیرانا» تا «لی» خط سیری خاص را در عرصه ادبیات ذوقی پی گرفته و توانسته است فضاهایی تازه را به روی مخاطبان و مشتاقان ادبیات کوردی بگشاید.