سقا علمدار
سقا علمدار
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

مروری بر خوشه‌های خشم

به بهانه‌ی چالش کتابخوانی طاقچه، تصمیم گرفتم کتاب «خوشه‌های خشم» رو بخونم. این کتاب جایزه‌ی پولیتزر رو برده.

یکی دیگه از انگیزه‌هام واسه خوندن این کتاب هم صحبتی بود که حضرت آقای خامنه‌ای درباره این کتاب داشتن و گفته بودن این کتاب رو بخونید:
«همین کتاب معروف «خوشه‌های خشم» اثر «جان اشتاین بک» یا دیگر کتابش را که الان در ذهنم نیست، بخوانید و ببینید راجع به وضع چپها و برخورد سردمداران مرکزِ به اصطلاح دموکراسی با آنها، چه نوشته است.»
۱۳۷۵/۰۲/۱۳

و انگیزه سومم واسه خوندن و در واقع شنیدن این کتاب، این بود که یه نسخه صوتی با کیفیت با گویندگی و ترجمه خیلی خوب داشت.

توی حدود دو هفته گوش دادمش و دوستش داشتم.
ماجرا مربوط به یه خانواده‌ی کشاورز توی ایالت اکلاهماست که به خاطر کمبود درآمد و محصول، نمیتونن بدهی‌هاشون به بانک رو بدن و کل زمین و خونه‌شون رو از دست میدن.
یه سری برگه‌های آگهی تبلیغاتی می‌بینن که به کارگرها و کشاورزها وعده میده اگر برای میوه چینی به ایالت کالیفرنیا برن، کار و درآمد خوبی خواهند داشت.

حالا این خانواده‌ی بزرگ و فقیر، تصمیم میگیرن با یه کامیون مستعمل سفرشون رو شروع کنن و به سرزمین رویاهاشون برن و کار کنن و پول در بیارن و زندگی بهتری داشته باشن.

تصویرسازی‌های نویسنده فوق العاده زنده‌ ست. توصیف نحوه عبور یک لاک پشت از عرض جاده و تلاش ها و چالش هاش، توصیف وضعیت مزارع و جاده‌ها و چادرها، توصیف نحوه غذا پختن و کباب کردن گوشت خرگوش و خوک!

شخصیت پردازی‌هاش هم عالیه.
بعد از چند فصل انگار تک تک اعضای این خانواده و روحیاتشون رو میشناسیم و با دغدغه‌ها و آرزوهاشون همراه می‌شیم و حتی گاهی واسشون نگران می‌شیم.

شخصیتی که بیشتر از بقیه تونستم درکش کنم رُزاشارون بود، دختر اول خانواده که ازدواج کرده و بارداره. و بعدش شخصیت مادر خانواده با همه دلسوزی ها و فداکاری ها و تلاش‌ها و محبت‌هاش که سعی میکنه خانواده رو دورهم نگه داره.

یک فصل‌هایی وسط داستان مهاجرت این خانواده، جان اشتاین بک یه سری تحلیل ارائه میده از وضعیت اون روز جامعه آمریکا و علت بحران صنعتی شدن و سرمایه‌داری و مشکلات مردم و دلایل خشم شون و بی‌پناهی و بی‌چارگی‌شون و …
این فصل‌ها هم تأمل برانگیز و البته دردآوره. آدم غصه‌ش میشه واسه ملت محروم و مستضعفی که برای یه لقمه نون شب اینقدر سختی میکشن و البته قلب آدم پر از خشم میشه نسبت به مسببین این قضیه و سرمایه‌دارهای پول پرست و بانک‌های غاصب و …

پایان‌بندی کتاب، برام خیلی عجیب بود و احتمالا جزء پایان‌بندی هایی باشه که هیچ وقت نتونم فراموشش کنم. نه میتونم بگم خوب بود و نه میتونم بگم بد بود! احساسات متضادی رو در من بوجود آورد و سعی کردم بفهمم منظور نویسنده چی بوده از این پایان. که حالا خودتون بهتره بخونید و من چیزی ازش نگم.

یک نکته منفی کتاب، نگاه افراطی و مغرضانه‌ش به مذهب و مذهبی‌ها بود. البته که قطعا توی پیروان هر دینی افراد افراطی و بد وجود دارن و از قضا آدمهای متدین بد توی این کتاب حضور دارن. حالا چون من با جامعه مسیحیت اون روز امریکا آشنایی ندارم، نمیتونم قضاوتی درباره‌ی درست و غلطش بکنم ولی حداقل می‌دونم که نویسنده بغض خاصی نسبت به مسیحیت و مسیحی‌های اون روز داشته و این موضوع هم توی کتابش مشهوده.

نهایتا بگم که به این کتاب دوست دارم امتیاز ۳.۵ از ۵‌ بدم. البته کتاب جذاب و ارزشمندی بود ولی نقاط ضعفی هم داشت که باعث شد دلم نیاد بهش ۴ از ۵ بدم!

نسخه الکترونیکی این کتاب با ترجمه عبدالحسین شریفیان توی طاقچه بی‌نهایت هست.

و نسخه صوتیش رو با گویندگی عالی آرمان سلطان زاده، میتونید از طاقچه تهیه کنید، از اینجا:<br/><br/>https://taaghche.com/audiobook/21917<br/>

خوشه‌های خشمکتابچالش کتابخوانی طاقچهمرگ بر آمریکاآمریکا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید